دریغ و درد که داستان پر غصه ی نمایش در شیراز یکی داستان است پر آب چشم و حتی تکراری که هر چه قدر هم گفته شود، گویا در دل و جان ما اثری ندارد و ارداه ای راسخ برای بهبود و تغییر آن وجود ندارد.
نخست (جشنواره)، دقت کنید، به واژه جشنواره با همین مزیدِ مقدمیِ که نامش دارد، یعنی (جشن) توصیف خوبیها در ارائه کار فرهنگی است ، آنهم از سخت ترین کارها (تئاتر)، این جای سپاس فراوان دارد و خاصه توجه به بُن فرهنگی در (نام های) جشنواره های چهارگانه منطقه ایی امسال ، یعنی؛ (پارس، سهند، جاده ابریشم، و خاوران) از این مقدمه کوتاهِ توامان با سپاس در برگزاری و انتخاب نام که بگذرم، سریعا در نقد را باز میکنم که اساسا حضور هفده تئاتر صحنه و همین تعداد(۱۷) تئاترِ خیابانی در تراکم سه، چهار روزه ! غیر قابل نقد است.
پایان دنیا روایت ساده ای دارد یک نویسنده که زن باردارش در آستانه ی وضع حمل و به دنیا اوردن بچه دوم خود است در یک فقر نسبی به واسطه شغلش قرار دارد و …
نمایش پایان دنیا به نویسندگی آرتور لی کوپیت و کارگردانی علیرضا جهاندیده و اردلان خرم نیا کاری از گروه تئاتر پویا در تماشاخانه استاد هودی شیراز به روی صحنه است.
روزی در زندگی هر آدمی هست که خسته می شود، دلش می گیرد و افسرده می شود، خصوصا وقتی با شوق و ذوق کاری را انجام دهی و بعد متوجه شوی در همه این سالها آنچه برای تو مهم بوده و برایش جنگیدی عملا برای بسیاری از جمله آنان که هر سال وعده و قول حل مشکلات را میدادند چندان هم جدی نیست و اهمیتی ندارد که اگر داشت نباید مشکلات چند سال بشود نقطه گفتگو و درد دل اهالی آن رشته.
آشنایی ما ساده و کوتاه بود به واسطه شعر، در آن محفل کوچک که همه قدیمی تر و بزرگتر از من بودند مجالی شد تا شعری بخوانم
یادداشتی از حمید نشاط بر نمایش خانواده گیتری/حاشیهی حضور ناصرالدینالله شاه شهید در فرنگ
احمدی، بهعنوان یک شاعر، آشنایی عمیقی با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما داشت؛ ازاینرو توانست حرکتی متفاوت را در شعر معاصر آغاز کند.