نقدی بر نمایش (گودو مین) نویسنده و کارگردان (اسماعیل سعیدیان) ،سی وچهارمین جشنواره استانی تئاتر فارس .۱۴۰۲،
از کانون منتقدان تئاتر فارس،
داریوش ثمر؛
در تاریکی وارد سالن شدم و ابتدا نوای کمانچه حال محلی یک موسیقی اصیل را ساطع میکرد و غمگنانه بود،
تماشاگر در سالن استاد لایق تا دو ردیف هم روی زمین نشست، و همهمه قبل از اجرا تا مستقر شدن مخاطب یک زمزمه شور انگیز اول هر نمایش است ،
یکی از اولین چیزهای غیر معمول سلام علیک گروه موسیقی با برخی تماشاگران و عدم سکوت پشت پرده بود! بعد تاریکی شد و یک سایه بازی خلاقانه و هم کودکانه شروع شد که به اختصار ساز و ناقاره و زندگی و عبور محلی چوپان و زندگی ساده یک روستا به وقوع یک جنگ بین دو سرزمین یا دو جبهه مخالف تبدیل شد و سایه بازی با سادگی و خلاقیت ، نمایش میداد از عبور، تانک و هوا پیما و بمب و موشک …بعد این مقدمه صحنه بازیگران نور افشانی شد یک درخت خشکیده به نماد و شکل همان درخت در انتظار گودو اثر بکت اما با دخیل و پارچه بندی محلی دیده میشود که وسط میدان جنگ است و ۲ سرباز افتاده که یکی بیهوش افتاده و دیگری خودش را به مردن میزند! این کنش اولیه بود که با ورود سرباز روبرو (کلاه راست) و استوار یا درجه داری سن بالا از سوی دیگر صحنه علت آن است که کلاه کج خود را به مردن بزند،
آن دو (استوار و سرباز سر به هوا، کلاه راست) طی مکالمه ایی که با لفاظی طنز توامان بود متوجه میشویم که ۳۰۰ متر از خط مقدم جنگ جلوترند و به این،
به ظاهر اجساد رسیده اند ، برای جابجایی اجساد سرباز که در اجبار قرار دارد و سعی از درفتنِ زیر دستورات مافوق دارد کشمکش کمدی را با گرفتن زمان نمایش به کندی پیش میبرد،… از خون میترسید ، سوالات را اشتباه پاسخ میداد و در کل (اسماعیل سعیدیان که بازیگر نقش سرباز بود) سعی در ایجاد رویداد های کمیک با جنس طنز بومی نور آبادی خود داشت که اتمسفر خنده را در سالن ایجاد میکرد و مزید علت زبان شیرین محلی و اصطلاحات آنان بود ، با وجودیکه کُند پیش میرفت و مافوق با ریتم سرباز در گفت همگن نبود و کمی عقب تر از ریتم بازی داشت سعیدیان سعی داشت تا سرعت کار بالاتر برود! به هر روی در ادامه متوجه میشویم که تاکتیک جنگی استوار قرار دادن یک مین کوچک ضد نفر زیر کمر جسد (مرد بیهوش دشمن) است تا در صورت جابجایی او از سوی دشمن تلفات بگیرد ….کشمکش کمیک ادامه دارد تا اینکه سرباز دشمن برمیخیزد و با غافلگیر کردن و مسلط شدن به آنها فراز و نشیب این موقعیت کمیک را بیشتر کند و بعد طی انفجار موشکی استوار کلاه راست کشته میشود و گفتگوی (سعیدیان) با سرباز کلاه کج یا دشمن به وادی بگو مگوی کمیک و کشف اطلاعاتی از اساسا هم محلی بودن هم قوم و طایفه بودن و حتی فامیل بودن میرسد … به شیوه کمدیا دلارته در گفتگوی خند آور کار پیش میرود … اما، به موازات آن مفهوم ها ، اشارتها و معناهای درون مایه در انتظار گودو که همان گفتگوی پوچ دیدی و گوگو است جلوه گری درونی پیدا میکند ، این اثر همانطور که از اسمش بر میخیزد یک برداشت از متن در انتظار گودو در فضا و مکان و موقعیت و جغرافیایی اساسا متضاد با متن بکت گنجانده شده ، فقط درخت خشکیده در عمق صحنه وجه اشتراک ظاهر آن است اما وجوه اشتراک باطنی آن ، بیچارگی و بد بختی و درماندگی انسان در شرایط مردابی عبث است ، مثل یک مناقشه و جنگ عبث فقط بخاطر تفاوت عقیده که تعبیر به نماد کلاه کج و کلاه راست دارد و آنها منتظر راه نجات هستند که سرباز بیهوش که (گودومین) زیر کمرش است و اگر برخیزد بمب منفجر میشود به هوش میآید و از قضا لال است ، این هم بر طنز میافزاید و ما با مفهوم در انتظار گودو در بک ذهن به موقعیتی که سعیدیان خلق کرده نقب تازه میابیم او بازیرکی آمدن گودو یا نجات دهنده یا فردای روشن بی درد و رنج را متخصص خنثی کردن مین میابد ، اما شماره آن شخص که با بدبختی از نگاه به مین میابند چهار تا عدد یک است اما کسی پاسخ میدهد که باشد مسول مربوطه میآید ، تا اینجای کار متن بکت و مخلوط کمدی خلق شده در گودومین نکات ویژه و کهنی از فرهنگ ایرانی که درخت در آن نماد رویش و زندگی زمین است و انتظار برای زندگی بهتر و یا نجات یافتن به هم گره میخورند ، فیزیک اسماعیل سعیدیان در نشان دادن یک انسان آزاده اما رنجور مانده از شرایط با بازی بدنی در حالات مختلف زجر ، تمنا و رنج وارده از جنگ را نمایان میکند و درک او از انتقال مفهوم متن و سعی در انتقال آن مشهود است ، در مسیر همین موقعیت قطعه ایی که اسلحه فلوت میشود و بازیگر کلاه کج مینوازد ایده شایان توجه ایی است که سنت و فرهنگ بومی و کهن را حتی از دل سنگینی واقعه دلخراش جنگ میخواهد زنده نگه دارد و این مدل پاسداشت فرهنگ مهّم مطلب سعیدیان است، اما اضافات متن که شاید برای اجرای عموم جذاب باشد کمی در زمانه جشنواره و نیاز به ایجاز یافت نشده نزد مخاطب تئاتری کمی دوری ایجاد میکند، گفت و گوها گزاف میشود زیاد میشود گرچه با ترانه ها و موسیقی ها خستگی میزداید اما کم منطقی زیاده روی در سخن توجیه نمی یابد!
بعد سفیر صلح و گزارشگر تلویزیونی که میآیند فصلی از یک پنجم آخر کار است که جذابیت ابتدایی دارد اما در باز کردن و تشریح مفهوم بن مایه متن و محتوا خدشه میسازد تلنگر برسی مسائل سیاسی بین المللی مثل آشکار کردن علل واقعه جنگ فصلی است توضیحی ، که نیازش ملزم نیست چون خود جنگ از همان سیاست های دنیای سرمایه داری و تبلیغات و شو های اخباری اطلاع میدهد و تا وقتی افسر un میگوید گودومین خنثی شدنی نیست زمانی به درازا میگذرد گرچه بازیگر زن در نقش گزارشگر سعی در رفرش کرد حال خستگی دارد اما این بار سنگین تر از توانش میشود چون ریتم از حد نرمال افتاده تر شده…و مونولوگ خبرنگار در جلوی دوربین هم بار اضافه مینمایاند… ، اما گودومین هنوز یک رگه را برای یک نتیجه و یا یک پایان خوب با هوشمندی (کارگردان بازیگر کار) که اصالت و ریشهِ کهنِ سرزمینی را مثل مفهومی واجب و مطلبی شاعرانه، با فیزیک مناسب خود که ریشه نژادی کهن دارد و حامل مفهوم پاسداشت هویت است را نمایان میکند در ژن او هم نهاد دارد او مثل موبدی قد بلند کهن ایران است که بساط طنز برپا کرده تا خویشان و هم وطنانش را متوجه چیزی کند مهمتر از تعصب ناآگاهانه این مهم را او ، با بُن مذهبی متنِ در انتظار گودو به خوبی تلفیق کرده و از آزمونش موفق خروج میکند ،
چونانکه پسر بچه قاصد گودو میگوید؛ آقای گودو فردا میآید! نه امروز و فردا آمدن یعنی انتظار فردا آمدن یعنی امید، انتظار و آرزو برای جوانه زدن درخت که البته در متن بکت درخت جوانه میزند در کار سعیدیان نه!، به هر روی توفیق این اجرا احساس شد این احساس از زحمت کل نمایش که ممکن است غیر حرفه ایی و پر ایراد جانبی هم باشد از دید آکادمیک،! باشد دریافت شد،
این کار از دید شهودی برای من مخاطب به شخصه شایان تقدیر و سپاس است چون کار بومی محور و فرهنگ پرور است،
این نمایش از دید من از کارهای شاخص در بسط فرهنگ و آشتی دادن مخاطب عام با نمایش است.
با سپاس، نقد از؛
داریوش ثمر.
دبیر کانون منتقدان فارس.
دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | |||||||
خبرنگار دیدگاه نیوز در شهر شیراز می باشد. وی مستندساز، تدوینگر و عکاس شیرازی است که فعالیت خود را از سال ۸۸ با انجمن سینما جوانان شروع کرده و ساخت مستندهای “دروازه حقیقت”، “من میخوام معتاد بشم”، “طاووس ها پرواز را نمیفهند”، “سوداگرانِ بی سودا”، “وداع”، “آبفروش” و “کتایون” را در کارنامه دارد، وی در حوزه های اجتماعی، فرهنگی، هنری و سینمایی قلم میزند .
دیدگاهتان را بنویسید