×
آخرین اخبار

نقدی بر نمایش (دستها) نویسنده و کارگردان (محمد قاسمی نژاد)

  • کد نوشته: 169626
  • ۱۴۰۲-۰۹-۰۸
  • 209 بازدید
  • نقدی بر نمایش (دستها) نویسنده و کارگردان (محمد قاسمی نژاد) ،سی وچهارمین جشنواره استانی تئاتر فارس .۱۴۰۲، از کانون منتقدان تئاتر فارس، داریوش ثمر؛ دستها تنها نمایشی بود که ۲ سوی مخاطب چین شده بود گرچه کارگردان مد نظرش یک صحنه چهار سو بوده، در ردیف تماشاگران تعدادی بازیگر یا گروه فرم با استایل خشک […]

    نقدی بر نمایش (دستها) نویسنده و کارگردان (محمد قاسمی نژاد) ،سی وچهارمین جشنواره استانی تئاتر فارس .۱۴۰۲،
    از کانون منتقدان تئاتر فارس،
    داریوش ثمر؛
    دستها تنها نمایشی بود که ۲ سوی مخاطب چین شده بود گرچه کارگردان مد نظرش یک صحنه چهار سو بوده،
    در ردیف تماشاگران تعدادی بازیگر یا گروه فرم با استایل خشک و نقاب بر چهره و نوری کوچک جا سازی شده زیر نقابشان فضایی خاص و غیر واقع را همان ابتدا خلق کردند نور آبی روی ماسک بی روح و تیره، این متن برگرفته از متن (خرسهای پاندا) از (ماتئی وسنییک) است و آن متن اشارت به نوازنده ایی دارد که احساس میکند اشتباها زنی وارد محل زندگی او شده و یادش نیست چه اتفاقاتی را پشت سر نهاده …حال چون مقصود نقد بازگویی متن خرسهای پاندا نیست و نمایش (دستها) است فقط آنجا که خط ربطی یافتم میتوانم بازگو کنم، زنِ شبهِ ماورائی و اشتراکات آن را در میان مطلب سعی میکنم پیدا و بازگو کنم ، نمایش با نظم و دقت خوبی در اجرا آغاز شد ، هشت نفر گروه فرم نقابدار با نور ال ای دی همراه خودشان سعی در ایجاد حرکاتی نماد گونه یا نوعی شبه مراسم را داشتند که درک نکردم چه نمادی دارد، اما ایجاد دایره کردند،
    با صدای هیاهو و زنگ و عقربه ساعت زنی مقتدر و مرموز با لباسی کشیده و کلاسیک و حرکاتی نیمه باله در قدم زدن و اقتدار ظاهر میشود(بازیگر زن(پریسا سالاری) و بازیگر مرد که خودش هم نویسنده کارگردان اثر است دایره بازی را با ایجاد فضایی برزخی آغاز میکنند که مرد در وادی نفهمیدن و گنگ بودن که کجاست و این بانوی شبه پری که دایره ایی از شن و خاک به گِرد او می پاشد کیست؟ و آیا خواب میبیند؟ ماکت بالش سرخ رنگ که استفاده های چند منظوره از این آکساسوار انجام میگیرد تنها وسیله این صحنه است ، به هر روی در این اتمسفر وهم آلود که مرد مرتبا نفس میزند و بیم و ترس را منتقل میکند و بیشتر بر سطح زمین میزان سن دارد و زن راست قامت بر او تسلط دارد گاهی مرد سطح بیم را میشکند و از کنایه هایی برای تمایل خودش به زن طنز هم میسازد که در معنا با موقعیت یکسو نیست اما ظاهرا عادت در تئاتر این شده که در میان کار از شوخی بهره جویی شود تا تماشاگر جاذب تر ببیند!
    مثلا مرد که هیچ بخاطر ندارد پرسش از زن در یک دیالوگ عامه این است (ما با هم محرم هم بودیم؟)
    بازیگر زن به خوبی آنچه درک کرده از کاراکتر زن ناشناس در خرسهای پاندا را القا میکند و تمنای مرد برای ماندن او و کشف حقایقی که نمیداند یا به یاد ندارد به همان موازات فرم و ظاهر نمایشنامه خرسهای پاندا که به دنبال تفسیر حقیقت است با حاله ایی از تصورات آنیمایی کمی به آن فرم، مبهم دست میابیم!
    اما کار نمایش (دستها) خود را از آن ورطه جدا میکند و گره هایی دیگر هم ایجاد میکند که تعبیرات مشخصی برایش نمی یابم ، یکی اینکه مرد از شوکه بودن ، بیم و هراس خارج نمیشود و این یک سو رفتن در بازی واکنش بازیگر روبه رو را محدود میکرد انگار در یک اتُد بازی گیر کرده باشند،
    موضوع دیگر عدم درک میزانسن ها بود ، گروه فرم با نظم و هماهنگی خط و رسم هایی حرکتی داشتند اما نمودار قابل فهم دستگیر نمیشد که اساسا ترجمه ذهنی رفت آمدها و افراد نقاب دار که دستی در این برزخ دارند چه نمادی است؟
    چه دلایلی دارند؟
    و این بن بست ساختن معنا از فیزیکال گروه فرم و تکرار درماندگی کاراکتر مرد ریتم نمایش را متوقف میکرد، آن ۹شب معروف در مفهوم متن (ویسنی یک) در کار دستها گم میشود و شمار شبها به دلیل اندازه نبودن هر بخش از بازی به مثابه گذر یک شب ناپیدا میشود ، اما باز بازیگر زن با حفظ احساس کاراکتر و انتخاب لباس مناسب این زن رنگ معنا را در این گم گشتگی کار نگه میدارد ، در میانه کار که بالش تبدیل به تلویزیون میشود جذابیت بالا میرود و انتظار وقوع شوک به کار پیش میآید که ای کاش از نماد تلویزیون بجز پخش ترانه رومانتیک فرانسوی (ژوتم) که به درازا کشیده شد استفاده ایی معناگرایانه تر میشد اول فکر کردم سایه ایی اکسپر که از مقابله مرد جلوی تلویزیون روی دیوار سالن افتاد حرف دارد بعد متوجه شدم این سایه در الزام معانی کار نیست و اتفاقی است ، به هر روی کار (دستها) از آنجا که پایان نامه کارگردان است و گروه از دانشجویان تئاتر هستند انضباط هنری فرهنگی را نشان میداد اما در ایجاد رویدادهای پیش برنده درجا میزد و کار پیش نمیرفت اما دیالوگها گفته میشد ، میزانسن ها انجام میشد و صحنه ها طی میشد اما کار متوقف در معنا ایستاد باوجودیکی نور خوب تعویض میشد ، هماهنگی گروه نقابدار و خاموش و روشن شدن چراغ هایی که بر روی ماسکها تعبیه شده بود بسیار منظم و هماهنگ بود ، مونولوگ زن که پرده از اسرار هویتش برداشت مسیر را به کلی از محتوای اقتباس شده در جاده ایی دیگر انداخت ، او گفت (نمایشنامه نویس است) با این وجود مرد هنوز نفس زنان هم بیم داشت هم به پرخاش در دیالوگ میرسید ، البته هم بازی کردن هم کارگردانی کردن کار بسیار سختی است و یک مشکل همه گیر در تئاترهای ما هست،
    مرد در مالیخولیای کسب جسمانی زن مانده اما عشق هم شکل نگرفت در پندار و اعمال صحنه ایی او بارز نشد و کم کم غم و سایه مرگ و تردد و تک جمله های رگباری گروه فرم کار را به پیچیدگی قبل از یک پایان یا شلوغی قبل از یک اختتام نزدیک میکرد اما کشدار بود و چونان زمان میگرفت که ارتباط گسسته میشد و این کار هم حامل صفت خسته کننده است که با ایجاز حتما ارتقا پیدا میکند، لحضات زیبایی هم با رقص مرد و موسیقی کمک میکرد به بازگشت به کار اما تئاتری که با بُن متن رابطه را برقرار نکند با زینت های تصویری دردش دوا نمیشود،
    در انتها میکس شدن صداها و دعواهای زن و شوهری و حرفهای پراکنده از قصه ایی ایرانی اجتماعی عاطفی پرده برمیداشت که میخواست کلیت را توجیه کند،و تهدید و فحاشی به (لیلا) در نریشن ها و ترسیم قصه لیلا و دعواهایش یک فشار مضاعف بر کار بود تا اتمام را آغاز کند که با پاشیدن خاک از سوی گروه فرم که شکل آن با خاکی که زن نمایش در مفهوم دایره خلق میکرد فرق داشت بازیگر مرد را به گونه ایی تدفین و خاکسپاری کردند و کار تمام شد،
    البته چون کارگردان اثر آقای قاسمی نژاد در جلسات نقد حضور داشتند در خصوص چاره سازی برای بهتر شدن کار از گروه منتقدین مشاوره گرفتند و این کوشش و دلسوزی برای اثر نمایشی که کارگردان صاحب آن است نشان از میل به تعالی دارد که شایان تقدیر بود .
    با سپاس دبیر کانون منتقدان تئاتر فارس؛
    داریوش ثمر.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    یک پاسخ به “نقدی بر نمایش (دستها) نویسنده و کارگردان (محمد قاسمی نژاد)”

    1. ناشناس گفت:

      سپاس از شما

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *