×
آخرین اخبار

یادداشتی از داریوش ثمر
یادداشت و تحلیلی اجمالی برای نمایش بی دوران

  • کد نوشته: 208743
  • ۱۴۰۳-۰۹-۲۴
  • 9 بازدید
  • به گزارش دیدگاه نیوز، داریوش ثمر دریاداشتی تحلیلی اجمالی برای نمایش بی دوران به نوشته و کارگردانی؛ مسعود احمدی آورده است: در یک جمله به مقدمه بگویم که قصد نقادی رایج نداشته و فقط دیدگاهم را ارائه میکنم. برای اولین بار بود که به پردیس سینمایی استاد تارخ که تازه تاسیس است میرفتم و مشاهداتم […]

    یادداشت و تحلیلی اجمالی برای نمایش بی دوران

    به گزارش دیدگاه نیوز، داریوش ثمر دریاداشتی تحلیلی اجمالی برای نمایش بی دوران
    به نوشته و کارگردانی؛ مسعود احمدی آورده است:
    در یک جمله به مقدمه بگویم که قصد نقادی رایج نداشته و فقط دیدگاهم را ارائه میکنم.
    برای اولین بار بود که به پردیس سینمایی استاد تارخ که تازه تاسیس است میرفتم و مشاهداتم در ورودی سالن ، میرفت به تحسین اینکه ؛
    (چه خوب یک سالن تئاتر به شهرمان شیراز اضاف شده)
    این اختصاص فضای فرهنگی، معماری متفاوتی هم داشت، از اکتساب این اندازه برای تئاتر شاد شدم به کمیت که عبور کردم
    در کیفیت هم کمی دقیق شدم ، صندلی های جایگاه و پارکت کف چوبی سالن و حالت آکوستیک … خاصه ارتفاع سقف و چندین خط نوری پروژکتور لنزدار خوب بود.. ، تئاتر را امیدوارو صاحب نعمت میکرد،
    چون نیک میدانیم گسترش این فضاها و اماکن هنری نیازِ مّهم ارتقای فرهنگی است باید بیشتر شود که امیدمندیم بسیار ،
    قبل از شروع اجرا به این فکر میکردم که اسطوره های وطنی جدید و نزدیک روزگار ما در سوانح
    معاصر بودن دیده نمی شوند!
    در لای ازدحام سجاف و دوخت حواشی های تاریخ و سیل اتفاقات بیشمار ،
    گم نام میمانند، یا شاید شیوه و سبک معرفی آنان به حداقل ها بسنده کرده، اما درخشش لازمه برای اسطورهای میهنی انتخاب برتر یک هنرمند است،
    این انتخاب را باید متکفل روحیه ایی بدانیم که وطن دوست است یا وطن را به جایزه اسکار هم ترجیح میدهد، این را شخصا ضرورتی مالاینحل برای اهل فرهنگ میدانم کاریست در رنگ دادن به افتخارات ملی و قطعا این دست کارها ادای دین است و اجرای حرفه اییِ فرهنگی آن، که پشتوانه میطلبد پشتوانه علمی و هم ریالی وهم تبلیغاتی .
    نام کاپیتان دوران، خلبانِ شهیدِ شیرازی با نسیمی از نیت نیکمردی او همراه است که آسمانیست. واژه های موصوفی مرتبط با او (غیرتمندی، مردانگی، و زبردستی ، خلاقیت، مهارت و شجاعت) را زنده میکند و این در حدی است که تعریف نیات این مرد و کارهایش با صفت هایی که ذکر شد در رساله تعریفات تاریخی اذهان ایرانی سینه به سینه ثبت است ،
    آسوده بر کنار چو پرگار می شدم
    دوران چو نقطه، عاقبتم در میان گرفت
    این بیت از نظر ظاهر با لفظ تشابه اسمی دوران یک ارتباط کولاژوار ذهنی برایم دارد ضمن اینکه قافیه (در میان گرفت در کل غزل) چسباندنِ معناهایِ عشق و ایمان، غیرت و امید، وحدت است،
    که جدا از معناهای مستقل (در تفسیر شعر و عرفان) ، در حالت واقعی و رئالِ یک شخص ، سجایایی است
    که داشتن آن انسان را شاهد دو گیتی و شهید میگرداند زیرا اوج شهامت ارتفاع بلندی است که شجاعتِ فداکاری میخواهد،
    این معانی در ذهنم عبور میکرد تا اینکه نمایش (بی دوران) شروع شد صحنه اول و مقدم اجرا ، حالت عظیم الفکره داشت که در اندازه قرارداد دکوری یک تئاتر جاشده بود واضح تر بگویم در صحنه نمایش که نمیشود حجم بزرگ هواپیمای جت جنگی آورد، اما میشود با یک قرار داد دکوری ما به درون جت جنگی ایجاز شده برویم ،
    کارگردانی در تمهیداتِ اندازهِ معقولِ حجم دکور برای جابجایی و القای فضای فرضی نمایش ،موفق عمل کرده بود به این استناد که هیچ صدایی در هنگامه تعویض دکور در تاریکی شنیده نمیشد ، نورهای داخل دکور پرتابل سیم کف صحنه نداشت ، شسته و رفته بود دکور هواپیما، البته دستگاه مه ساز که القای عبور در ابرها بود پوشش میداد و مه صحنه اتمسفر لازم را به اندازه نیاز ساخته بود از فصل اول کار با ریتم بالا کات شدیم به مونولوگ تنها بازیگر زن تئاتر که خانم شیما پورسهم الدین بود (نقش همسر شهید دوران) اتفاقی که ایشان رقم زدند ارائه بیوگرافیکی همراه با تاریخ های پروازهای موفق کاپتان دوران از سال ۵۹ تا ۶۱ بود که هر برگ تاریخی یک موشک کاغذی میشد و حین مونولوگ بازیگر آنها را به فضای اطراف صحنه پرتاب میکرد،
    مونولوگ ایشان که فصل دوم اجرا بود جای خودش را به فلش بک دیگر داد که پدر خلبان دوران و کودکساری عباس دوران بود ، جناب استاد مجید شناور در نقش پدر ظاهر شدند و همان ابتدا (برای اهالی تئاتر که میدانند ایشان درد زانو دارند) یک *سپاس* زنگ خورد ، این پیشکسوتان چراغ راه تئاتر هستند، اجازت دهید همینجا به بازیگران این نمایش تبریک بگویم (در پایان مقاله بروشور اعضا را الصاق کردم ) بازی بازیگر نقش شهید دوران آقای ( مجید یزدان شناس ) بسیار انرژی بر بود که ایشان خوب ظاهر شدند و هر بازیگر در دو یا چند اپیزود بازی داشت با البسه های یا آکساسوار متفاوت ، حال صحبت بازیگر شد فقط کوتاه عارض شوم جدا از این حمیتِ بازیگرِ
    (با وجودیکه میدانیم همه شب های اجرا همیشه بازیگران در اوج نیستند) ریتم صحنه به تناوب جنس بازیگر وابسته است گاهی گرفتگی های ارتباطی که در دیالوگ ها وجود دارد کارگردان را وا میدارد به زعم من با عامل های پخش نور و صدا که خوب عملکرد داشتند افکتِ ها، و موسیقی و جابجایی نور بازیگر را پوشش دهد هدایت او در صحنه در جهت حفظ ریتم احساس میشد میخواست ریتم را درمیزان سن حفظ کند و مافات آنچه در بازی ممکن است جا بماند در ریتم با این تمهیدات برمیگشت و رفرش و عادی میشد چونانکه عارض شدم در ابتدای نوشتار، قصدِ نقد ندارم،
    اما کمی تفاوت جنس بازی کلاسیک رومانس با پردازشهای روایتی (یعنی ذکر مستند) چون متفاوت است و بازیگر همین را احساس میکند که باید سینمایی بازی کند خاصه در مستند روایتی یک اسطوره معاصر ملی، کارش سخت میشود نیازمند حرکت ذهنی در مرز اثر است برای همین بازیگر خیلی نباید بازی کند و در ابراز بازی خودِ بازیگر هم نباشد ، (چون حقیر بازیگر خوبی نیستم) دقیق نمیتوانم تشریح کنم، اما ساده بگویم ؛
    گاهی بازیگر از مرز اثر بیرون میزند و گاهی اصلا در درون محیط اثر دیده نمیشود، در میانه این دو یک جنس بازی هایی نیاز است که به یک اپیزود (روایتی) جان بخشی کند ، اسباب این جان بخشی به روایت را، نویسنده کارگردانِ کار فراهم کرده بود ،که شامل کلیت متن و مبحث میزانسن(شامل ، حامل های بازیگر ، از دکور تا لباس و گریم…) است بعلاوه گروه بک استیج نور و صدا و چینش صحنه که بی نقص بودند). اما، جان اجرا و جریان روح تئاتر در نبض بازیگر است باید تپش کند ،
    یعنی در قالب نقش باید مخاطب را به جهان خود جلب کند ، در مونولوگ ها این اتفاق می افتاد جاری و ساری بود فقط گاهی در دیالوگ ۲ نفره و بیشتر گاهی، اتفاقِ صحنه ایست داشت، اما به وقت مسعود احمدی با دکوپاژ از قبل پیش بینی شده برای این مواقع آن صحنه را نجات میداد تا عبور کند به فصل بعدی و این از تجارب سینما در تئاتر است، در پارت بازی دیالوگ سه نفره که در آن بخش دو پیشکسوت ارجمند دیگر (جناب علی حسن نژاد رنجبر و جناب علی اکبر جعفری) حضور داشتند زنجیره روایت به گره دراماتیکی آمیخته شد که اشارات تاریخی و جریانات پر دغدغه نیروی هوایی ایران در آن سالها بود این بخش از نمایش یک برگ مهم تفکری هم برای مخاطب رو میکرد یا پنجره ایی به اتفاقات آن زمان در تاریخ معاصر باز میکرد که من مخاطب متوجه میشدم؛ ای داد ، نبوده تیری در ترکش قضا ،
    که فلک سوی ،
    کاپتان دوران نفرستاده باشد، ! فهمیدیم نه برادر به این سادگی ها نبوده که خلبان دوران فقط نیت خدمت خود را به وطن اثبات کند و کامیکازه گونه اقدام کند، خلوص و زکاوت ایشان درجه ایی بالاتر دارد چونانکه عملکردش نیز انتحاری مطلق نبوده ، عملیات های زیادی را چون انهدام چندین ناو و کشتی عراقی و تانک ها و پالایشگاه ها و غیره…همگی با نیت *امید* برای *برگشتن* و تجهیز شدن دوباره برای مقابله دوباره بوده است، در صورتی که کامی کازه ها فقط سوخت رفت میزدند، و این با خودکشی ژاپنی تفاوت دارد،
    اما در دریای دم به دم زمانهِ عباس دوران، (اعتماد) به دلایلی مخدوش بوده ! پس او اول باید به هم رزمان خود اثبات کند که ؛ سر
    نگردانده از دین و از راستی، این بار و سنگینی آن به همراه پیچ و خم سنگلاخیِ زندگی یک خلبان (در وضعیت برسی) و شکِ مسولان بسیار دلگزا هم بوده، اما از اراده او برای مرزبانی ایران بزرگ نکاسته
    در این فصل از نمایش “بی دوران” با صحنه ایی روبرو میشویم که درام در گره افکنده شده و نقش سرهنگ نیرو هوایی و مسول حفاظت آقای سلیمی در بیان آنچه در تاریخ رخ داده شایان توجه بود مثلا یک خلبان متخصص اف۴ با وضع بیان و سخن خود که به تخصص او ربط مستقیم ندارد مورد مواخذه قرار میگیرد (جریان کودتای موسوم به نقاب ) البته علت اصلی سلب اعتمادها بوده …چونانکه با انتخاب مناسب بازیگران با افرادی مواجه میشویم که گویی خودشان آن دوران را تجربه کرده یا حضور داشتند، (چونانکه بازیگر نقش سرهنگ جناب علی ،حسن نژاد رنجبر و جناب علی اکبر جعفری خودشان پرسنل پرواز بوده اند و اکنون سرهنگ بازنشسته هستند) چالش اتفاق افتاده برای زنده یاد شهید عباس دوران را این سرهنگ های محترم که تجربه تئاتر هم داشتند گذرانده بودند چون خوب درک کرده بودند انتقال هم دادند،
    کارگردان در اینجا با تلفن قرمز رنگ روی میز ختم و خلاصه ماجرا را عنوان میکند، تا سروان عتیقه چی نامه را میآورد و بگویند ، برسی او مثبت بوده مجوز برای عملیات عباس دوران از بالا صادر میشود،
    در ادامه نمایش *بی دوران* به ترکیباتی که تاثیر تئاتر بر عواطف است میرسم ، استعاره ها و تشبیه های که در قاب صحنه پردازش شده در خاطره و نوستاژی( پدر و فرزند ) ( قفس و طوطی) حسرت پرواز و زمین
    (نمونه حسرت پرواز و زمین آنجاست که عباس دوران معلق از خدمت کارحسابداری میکند برای معاش) و (عشق و امید)
    که تجسم آن در همسر و فرزند آوری او بارز میشود و همچنین (خدمت الهی) که در پاره کردن سند تقدیمی زمین به عنوان پاداش دیده میشود ، از آنسو متوجه میشویم که صدام برای گیرانداختن دوران پاداش و جایزه بزرگ گذاشته زیرا او خلبانی است که قدرت صدام یارای مهارتش نیست.
    (*یک پرنده خاص*) که در پرواز میخسبد ،
    یک پرنده خاص که در متن نمایشنامه چندبار ذکر شده اینجا تقریبا در یک سوم اخر نمایش در ذهن تداعی معانی میکند ، به هر روی مسیر نمایش با انرژی گروه اجرایی به مرحله ایی میرسد که به دنبال نشانه پایان نمایش میگردیم قبل آن باز هم نقش همسر شهید دوران بارز میشود و انگار نمایش چند پایان دارد چند وداع دارد با یاران ، با خاطره پدر، با همسر ، در وداع با همسر نکته جالب نام یک خیابان در درون پایگاه هوایی است که بنام خیابان عباس دوران زده اند او همسر در موازات هم نیمه شب در خیابان دوران گفتگو دارند …از صحنه هایی که تعریف عملیات های دوران با سروان خلعت بری است و جلسه کمی طولانی با ۶ خلبان ماموریت ویژه در روز کنفرانس بغداد که عبور کنیم یک صحنه میآید که دکور هواپیما اینبار از خط افق وارد قاب میشود همین نیم رخ شدن و افقی شدن از نشانه شناسی خبر میداد که تعبیر تاکید سرهنگ عملیات است که میگوید فقط ۵درصد احتمال بازگشت وجود دارد
    تکرار حرف پدر که میگفت *قول بده هیچ وقت سقوط نکنی* جلوه میکند
    بله در مسیر مشخص اختتام تئاتر گنجانده میشود که عباس دوران ۲ تشییع جنازه داشت یکی فقط لباس هایش یکی ۲۰ سال بعد که استخوان هایش شناسایی میشه و به خاک ایران بزرگ باز میگردد. شهید عباس دوران نام و یادش جاویدان باد.
    با توجه به مجال در این مقال از خدمت شما مرخص شده و از خوانش شما سپاسگزارم .
    شاگرد اهل هنر.
    داریوش ثمر. ۲۴ آذر ۱۴۰۳.

    و در انتهای مطلب
    بروشور نمایش (بی دوران)
    نویسنده و کارگردان:
    مسعود احمدی
    بازیگران (به ترتیب ورود به صحنه)
    مجید یزدان شناس …… عباس دوران
    فرهاد میلان …… منصور کاظمیان
    شیما پورسهم الدین ….. مهناز دلیری
    مجید شناور ….. پدر عباس دوران
    طاها میرزایی …… کودکی عباس دوران
    علی حسن نژاد رنجبر …… سرهنگ
    علی اکبر جعفری ….. سرهنگ سلیمی
    سعید آراسته ….. محمد عتیقه چی
    فرزان نظر زاده ….. حسین خلعتبری
    محمداکبری ….. محمود خضرایی
    مجید امین زاده ….. علیرضا یاسینی
    مهرداد سهامی ….. اکبر توانگریان
    مازیار بیات ….. ناصر باقری
    حمید بهمن پور ….. محمود اسکندری
    کاوه خواجه …… سعید خسروشاهی

    موسیقی: علی ربیعی
    طراح نور: سعید دلپسند
    منشی صحنه: آرمیدخت نعمتی
    طراح صحنه: مسعود احمدی، فرهاد میلان، مازیار بیات
    دستیاران کارگردان: مهرداد سهامی، مجید امین زاده
    مدیران صحنه: پدرام جهان پور، ابولفضل برزگر، نرجس عارف منش
    مدیران اجرا: روجا اکبر پور ، مبینا خیری
    عکاس: هلما قربانی، هانیه بهزادی
    طراح لباس: مریم احمدی
    گریم: زهرا رنجبر، علی اصغر نوروزی
    طراح پوستر : محمدحسن سروری
    گروه تصویر: امید مروج حسینی، محمد کشاورزی
    مشاور نظامی: علی حسن نژاد رنجبر
    مدیر تبلیغات: شیوا بافهم
    سرپرست گروه: سید امین پرس
    کاری از گروه هنری پرسیا

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نویسنده: دایوش ثمر
    منبع: دیدگاه نیوز

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *