×
آخرین اخبار

گفتم شوخی تازه توست برای خنداندن همه

  • کد نوشته: 143805
  • ۱۴۰۲-۰۴-۲۲
  • 199 بازدید
  • رضا جان از دیشب که رفته ای مرگ هم برای من معنایش را از دست داده است ….

    به گزارش خبروز، نوید جعفری کارگردان و منتقد تئاتر و سینما در یادداشتی به مناسبت درگذشت سید رضا موسوی نژاد بازیگر فقید تئاتر و تلوزیون آورده است:

    برای رضا …
    از عصر دیروز تا امروز مدام در ذهنم خاطرات تو را مرور می کنم بعد سعی می کنم چیزی بنویسم و هر بار همان چند خط اول ذهنم پرت می شود به جای دیگری باز دلم می خواهد از آن خاطره بنویسم و این چرخه انگار قرار است تا ابد تمام نشود.

    همان روزی که سوگوار رفتن احمدرضا احمدی هستیم ، تو از میان ما می روی و امروز هم میلان کوندرا و ر_اعتمادی هم دار فانی را وداع می گویند، انگار مردم بخشی از عمر ماست اما رفتن تو بدجوری دل آدم را آتش می زند.

    سال ۹۴ بود دوره سوم یا دوم کانون تئاتر پویا ، تو بودی و جمعی پر شور و مستعد ، سر کلاسها همیشه اتودهایت کمدی می شد، می گفتم رضا جدی هم باش یک بار از آن طنزت وسط اتود استفاده نکن حیفه ، همه تلاشت را می کردی ولی باز آن روحیه طناز نمی‌گذاشت و دیالوگی بداهه می گفتی و کل کلاس می رفت روی هوا.
    دیروز عصر هم سر کلاس بودم با نسلی که شبیه آن روزهای تو و بچه های کلاس بودند، همان گروهی که الان همه آنها برایتان اشک میریزند و ناراحت رفتن و ندیدن تو هستند.

    بعد کلاس تا آمدم بیرون تلفنم زنگ خورد و خبر رفتن تو را دادند.

    تا آخر شب باورت نمیشود خیلی از کسانی که فکرش را نمی کردم پیام دادند از تو پرسیدند، حتی آنهایی که اسمت را هم نمی دانستند اما یادشان بود تو به دیدن تئاتر های همه میرفتی و محبت داشتی….

    دلم می خواست همه اینها شوخی بود، گفتم شوخی تازه توست برای خنداندن همه
    گفتم احتمالا رضا یک جایی پشت مراسم تشییع و ختم می ایستد با گوشی موبایلش از این حجم گریه و ناراحتی فیلم میگیرد بعد در لحظه ای که همه توقع ندارند بیرون می آید و همه غمها تبدیل به خنده می شود.

    گفتم شاید شوخی تو باشد که یک آن سر مراسم از پشت سر جمعیت بیایی و با دو جمله طنز همه را به دام بیاندازی ولی افسوس که همه اینها واقعیت داشت ، افسوس که تو رفته ای و آن لبخند زیبا و شوخی ها به ابدیت پیوسته است

    تو باید پیر میشدی ،نقش بازی می کردی ، چهره سریال و سینما می شدی و تازه قدمهای اولت را بعد آنهمه سختی و دوری برداشته بودی.

    امان از این روزگاری که هیچ چیز سر جای خودش ، سر وقت خودش نیست….

    دیشب پیامهای خودمان در اینستاگرام را مرور کردم و چند بار خواستم به تو زنگ بزنم با همان اسمی که از سر طنز میدانی و نامت را سیو کردم
    چقدر دلم گرفت از اینکه چطور می شود با این همه میل به زندگی و لبخند و شوخی رفت و همه چیز به یکباره سیاه شود.

    پی نوشت :
    رضا جان از دیشب که رفته ای مرگ هم برای من معنایش را از دست داده است ….

    یادت سبز
    خنده هایت تا ابد جاری

    نویدجعفری

     

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    خروج از نسخه موبایل