×
آخرین اخبار

واپسین سپیده رستاخیز در سوگ شاپور جورکش

  • کد نوشته: 146400
  • ۱۴۰۲-۰۵-۰۷
  • 208 بازدید
  • آشنایی ما ساده و کوتاه بود به واسطه شعر، در آن محفل کوچک که همه قدیمی تر و بزرگتر از من بودند مجالی شد تا شعری بخوانم

    واپسین سپیده رستاخیز در سوگ شاپور جورکش

    به گزارش خبرروز، نوید جعفری کارگردان و منتقد تئاتر در یادداشتی با عنوانِ “واپسین سپیده رستاخیز” در سوگ شاپور جورکش آورده است:

    ساعت رسیده بود
    و مرگ
    هر بامداد
    در ما
    به راه می افتاد …
    زیر درخت دراز کشیده بودم و چشم دوخته بودم به شاخه های سیب و آسمان آبی که چشمم خورد به پیامی که #شاپور_جورکش هم از میان ما رفت.
    آن آسمان آبی و آن نسیم درختان جهان شعرهایش را ، چشم های آسمانی اش که همیشه پر از عشق و مهر بود و آن چهره آرامی که گویی تنش و ناراحتی در آن جایی نداشت را پیش چشمم آورد.
    شاپور جورکش نامش با شعر و ادبیات و ترجمه عجین بود اما کیست که نداند خانه اولش تئاتر بود و شاید اگر آن تنگ نظری ها و دشمنی ها نبود همچنان خانه اش می ماند.
    هر چند که همه این سالها تئاترهایی ما را و جمعی از شاگردان قدیمی اش که دلبسته ادبیات بودند را دنبال می کرد، حسابی تشویق مان می کرد و اگر انتقادی هم داشت با همان صدای آرام پر مهر می گفت.
    شاپور جورکش در دشوارترین شرایط نوشت و سرود ، در هوای هنر و ادبیات نفس کشید، آدمهای بسیاری همانند نسل مرا زیر پر و بال گرفت و پرورش داد.
    از فشارها ، از حذف کلمات رنجید اما نا‌امید نشد، نوشت و سرود و زندگی کرد و هر کلمه را به میراثی گرانبها بدل کرد.
    وقتی نوجوان بودم و دفتر شعرم زیر بغلم بود و از این جلسه انجمن ادبی به آن محفل و انجمن شعر می رفتم او را شناختم.
    آشنایی ما ساده و کوتاه بود به واسطه شعر، در آن محفل کوچک که همه قدیمی تر و بزرگتر از من بودند مجالی شد تا شعری بخوانم ، می دانستم شعر چندان خاصی نیست اما بقیه (با نگاه همین که در محفل ما خوانده کافی است) همه از کنارش رد شدند اما او مهربانانه ایرادت را گفت و تشویق را مثل همیشه فراموش نکرد.
    آن خاطره خوش از حضور پر مهرش شد دیدارهای جسته و گریخته ما تا زمانی که با روی باز به دیدن نمایش های مان می آمد و تا امروز که دیگر در میان ما نیست.
    نسل قبل از ما نسل خوشبخت تری بود که در سایه حضور غول های فرهنگ و هنر و ادبیات نفس کشید، شعر و داستان شنید ،تئاتر و فیلم دید ، نقاشی ها و آثار هنری هنرمندان بزرگی را دید و توانست از حضور آنان بهره ببرد.
    کمی از این خوشبختی به نسل ما رسید تا در جوانی بتوانیم بزرگانی که آثارشان را از دور دیده بودیم را از نزدیک ببینیم ، اما تلخی بزرگ جایی است که نسل ما دچار نفرین ابدی شد که باید شاهد از دست رفتن آن عاشقان شیدا باشد.
    شاپور جورکش بی تردید یکی از آن غول های آرامی بود که رفتنش و جای خالی نبودنش هرگز پر نمی شود.

    شعر از شاپور جورکش
    نوید جعفری
    تقدیم به خاطره آقای شعر
    ۶ مرداد ۱۴۰۲

    دلالت پرنده
    بخوان مرا بخوان
    بخوان سبز هوش
    بگذار آوای پریشان نایم را
    سی مرغ بسرایند
    مجنون آوارگی هایم را همزاد!
    از آرواره های سگان پس بگیر
    تا به خود بآیند یاخته ها
    با عقل سرخ دلت پرواز کن
    بسوز در حریق سبز جان خویش
    بکاه
    عریان شو!
    در لحظه های هزار ساله
    بر افروز بر خاک
    بی نگاه و نیلوفر…

     

    نوید جعفری

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *