×
آخرین اخبار

“هملتِ” ناتمام یا تئاتر‌ِ ناتمام؟

  • کد نوشته: 165343
  • ۱۴۰۲-۰۸-۱۷
  • 174 بازدید
  • بله، این مساله را هم در نظر داریم که شیراز هیچ سالنِ مناسبی برای چنین اجرایی ندارد، اما در نظرم سوال است که چرا عوامل از همان اول به فکر چنین مانعی نبوده‌اند؟

    به گزارش خبرروز، پارسا ارقمی نویسنده و منتقد جوان شیرازی در یادداشتی پیرامون نمایش تازه ی آرمین حمدی پور با عنوانِ “هملت” آورده است:

    من پیش‌تر “گردن” اثر آرمین حمدی‌پور را دیده بودم. اثری که از آن میزانسن‌ و موومان‌‌های متفاوت و ساختارشکنانه‌اش حظی وافر بردم. وقتی که از او شنیدم که دارد هملت را آماده اجرا می‌کند، منتظر این مساله بودم که نمونه‌ای بسیار متفاوت از هملت را ببینم که تا بحال دیدنش را تجربه نکردم و البته این اتفاق هم افتاد اما نه آن‌طور باید و بر اساس شناختی که از او داشتم.
    آرمین حمدی‌پور را می‌ستایم بابت این مساله که به کار‌اولی‌هایی که عاشق صحنه هستند فرصت تجربه کردن می‌دهد. اما از نظری هم برایم مشمئز کننده است که با این توجیه‌، یک تئاتر ناتمامِ کارگاهی که در حد پشت درهای بسته‌ سالن‌های اجرایی‌ست ارائه بدهد. با آن‌که نام تئاتر”هملت” است، لحظه‌ای اقتباس و یا گذری از کنار نمایشنامه‌ اصلی نمی‌بینیم. “هملت” در این اثر یک مساله کاملاً فرعی‌‌ و خرد است و انگار فقط برای جذب مخاطب و بخش تجاری نامش انتخاب شده است. هیچ کدام از آدم‌های نمایشنامه اصلاً شکل نگرفته‌اند. نه تیپ هستند و نه شخصیت. آرزوها و انگیزه‌ها و دردهایشان هم که بسیار ناچیز است. در وهله اول اصلاً نیازی به جنگیدن ندارند تا که زندگی کردن را ادامه دهند. حرف‌هایشان بیشتر به مثابه دلنوشته بازی‌گرها و کارگردان‌های تئاتر بورژوازی‌ست، که در سانتی‌مانتال‌ترین افکار خود غرق شده‌اند.
    اتفاق کنش‌گر و مهمی هم که شکل نمی‌گیرد. فقط می‌فهمیم چند بازی‌گر علاقمند به تئاتر به همراه کارگردانشان به خاک سیاه نشسته‌اند. خیلی هم عالی، ولی حالا چه کنیم؟ چه راه حلی ارائه شد و یا اصلاً چه سوال‌هایی در این راه در ذهن مخاطب طرح شد؟ هملت برای عواملش شاید تجربه‌ای تازه و لذت‌بخش باشد اما برای مخاطبانش به مثابه عذابی الهی‌ست. چند زنجیره اتود شکل نگرفته است با کمی درکِ دست و پا شکسته از اثر شکسپیر بزرگ. یک اقتباس گذراست و روایتِ حساب شده‌‌ای در کار نیست. بازی‌گرها در میانِ مخاطبان نشسته‌ بودند و دیالوگ می‌گفتند؛ این یک ایده کهنه همیشگیِ دانشجویان تئاتر است که همیشه شنیده‌ام و یا دیده‌ام؛ اولین چیزی که به ذهن هر آدمی که با تئاتر سر و کار دارد می‌رسد و خلاقیتی منسوخ شده را شاید بتواند در آخر پرورش دهد. حالا جدا از این مساله که ایده کلی که در نظر عوامل و کارگردان بکر است و یا صرفاً تجربه‌ایست که باید بشود، به مثابه کشتی به گل نشسته‌ایست؛ هیچ‌چیزی در این اثر شکل نمی‌گیرد و گسترش نمی‌یابد. همه‌چیز فقط در همان نقطه اولیه است.
    بازی‌گر‌ها هم که در بدترین حالت خودشان ظاهر شدند که این از ضعف دست به دست دادن همه‌چیز آن اثر با هم می‌آمد و انتظار دیگری هم از بازی‌گرانش به ضرس قاطع نمی‌شد داشت. دیالوگی در میانِ تئاتر توسط یکی از بازی‌گر‌ها گفته می‌شد که آن‌ دسته عزیزانی که “بیان” در بازی‌گری تئاتر را مهم می‌دانند را احمق فرض می‌کرد که در نظرم بیشتر برای توجیه و پوشاندن عیب بود. حالا ما می‌گوییم؛ باشد! بیان مهم نیست. بدن چه؟ تصور چه؟ خلاقیت چه؟ رهایی چه؟ ما کدام را در میان بازی‌گرها با آن موومان‌های بسته دیدیم؟
    و حالا جدا از همه این مسائل… انتخاب چنین سالنی که به خودیِ خودشِ غیراستاندارد است غیرمنطقی‌ست. بله، این مساله را هم در نظر داریم که شیراز هیچ سالنِ مناسبی برای چنین اجرایی ندارد، اما در نظرم سوال است که چرا عوامل از همان اول به فکر چنین مانعی نبوده‌اند؟ مخاطب نیاز دارد که به او احترام گذاشته شود و عوامل خارجی از روی دوشش برداشته شود تا بتواند به راحتی اثری ببیند و بر آن تمرکز لازم را داشته باشد.

    پارسا ارقمی.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    خروج از نسخه موبایل