×
آخرین اخبار

نگاه و نگارشی اجمالی بر آثار صادق هدایت

  • کد نوشته: 175373
  • ۱۴۰۲-۱۰-۱۶
  • 153 بازدید
  • به گزارش خبرروز داریوش ثمر نویسنده و کارگردان شیرازی در یاداشتی آورده است: عجالهً بر اصل موضوع وارد میشوم و بی مقدمه در نوشتار، یک (سنگ بنای فکری صادق هدایت) را از شور انگیز ترین بیانیه اش در داستان کوتاه (مرگ) انعکاس میدهم؛ (…خورشید پرتو افشانی می نماید، نسیم‌می وزد، گلها هوا را خوشبو می […]

    نگاه و نگارشی اجمالی بر آثار صادق هدایت

    به گزارش خبرروز داریوش ثمر نویسنده و کارگردان شیرازی در یاداشتی آورده است:
    عجالهً بر اصل موضوع وارد میشوم و بی مقدمه در نوشتار، یک (سنگ بنای فکری صادق هدایت) را از
    شور انگیز ترین بیانیه اش در داستان کوتاه (مرگ) انعکاس میدهم؛
    (…خورشید پرتو افشانی می نماید، نسیم‌می وزد، گلها هوا را خوشبو می گردانند،پرندگان نغمه سرایی می کنند، همه جنبندگان به جوش و خروش می آیند. آسمان لبخند می زند! زمین می پروراند، *مرگ با داس کهنه خود خرمن زندگانی را درو میکند* …مرگ *هستی هارا به یک چشم نگریسته و سرنوشت آن ها را یکسان می کند* نه توانگر می شناسد نه گدا ، نه پستی نه بلندی و در مغاک تیره آدمیزاد ، گیاه و جانور را در پهلوی یکدیگر ، می خواباند…تنها در گورستان است که ستمگر و ستم دیده بزرگ و کوچک در خواب شیرینی غنوده اند …)
    این نگاه این تردد فکر و مرور آن در تمام آثار هدایت سایه افکنده زیرا که نا امیدی نویسنده باعث شده بود از گذشته و حال و آینده دست کشیده و کلام و قلم و فکر او فقط یک نسخه عامل و معالج تجویز میکند (مرگ) این عاقبت عُزلتِ روشنفکرِ مایوس است! از طرفی یاس و ناامیدی از جامعه از همشهریان از جهان عمارت فکر نویسنده را ساختمانی تاریک میسازد ، متروک میسازد و عنان تافتنِ بهبود، رویگردان شدن امیدهنری، از عنایات عُزلت گزینی است! و البته همه شما اهل هنر بهتر میدانید نویسنده بودن خاصیت معتزل شدن دارد وقتی جهان زیبا نیست یا اساسا غم عالمیان اجازت نمیدهد زیبایی ها را ببینیم ، چون عالمیان معمولا یا خوابند یا خود به تجاهل و خوابی زده اند یا گاها بدکردار، پر اشتباه ،.. البته اینکه دیدن طرف گزنده ِ انسانها بیشتر در خاطر نویسنده می ماند تا بخش خوب آدمیان دو علت دارد که این شاگرد، راقم این سطور، به نظر شخصی گویم که علت اول این باشد؛ اساسا وقتی همه رشد و شکوه بشری و هدایت ادیانی او در طی هزاران سال هنوز خوشبختی عمومی حاصل نکرده اندک خوبی های آدمیان از بدیهیات باید باشد! و علت دوم؛ آنقدر شر و کژ خویی آشکار و پنهان زیاد است که نیکی واژه ایی گم شده در دریای بزرگ است. از بحث دور نشوم و اضافه کنم اندوه و گوشه گیری به روشنفکران یک قرن قبل و حال حاضر و معاصر محدود نیست ، چنان که در همه زمانه نویسنده بیدار ،از جامعه پر زهرِ جهل و ستم بیزاری حاصل کرده ،
    زیرا پندار او تبدیل به اخلاقی شده که بهروزی دنیا میخواهد که بهروزی معمولا خواست همه مردمان و زمامداران نباشد یا دارای تناوب باشد نه تداوم! ، نمونه بسیار است در ادبیات کهن ، نمونه هایی از زجر کاتب بیدار، شاعر هوشیار ، چون سعدی، حافظ ، فردوسی چون زاکانی چو ده ها بزرگ دیگر ، نظامی هم در زمان خود گفته (،،چون علم لشکر دل یافتم،، روی خود از عالمیان تافتم) معمول در ادب پارسی
    سخن خویش به بیگانه نمی‌ توان گفت و گله از دوست به دشمن هم نشاید ادبیاتی باشد! به همین دلیل به درون پناه میبرند و از برون دل میگسلند، فردوسی خوی اهریمنی زمانه را سبب آن میداند
    (کنون خیره آهرمن دل گسل
    ورا از تو کرده است پرداغ دل)
    صادق هدایت نمونه پر رنگ آن در نثر نو ادبیات فارسی است ، نثری که از شناخت رئالیسم و ناترالیسم، و رومانتیسیسم قرون اخیر بی بهره نبوده و معرفت کافی به واسطه پژوهشگر بودن شخص هدایت پیدا کرده و این معرفت در ممارست او در تاریخ و ادبیات کهن پارسی به بالندگی در نوشتن او تبدیل گشته که همه اینها از عینک هدایت به صفحه ذهن او گذر کرده و آنچه که در لنز دید او عابر شده با تمام تلاش برای زندگی ، از زندگی مایوس و مرگ را انتخاب کرده!
    صدقِ تفکرِ هدایت فقط روی کاغذ و جدا از شخصیت او نشد،
    چونانکه این (صادق بودن) هدایت را به (خود کشی) هدایت کرد، *البته این ژرفنای خفگی در دنیایی به این بزرگی! و صحه بر آن ننهم و عاقبتِ غم انگیز مرگ گزینی را تایید نکنم زیرا فقط نوشته های هدایت را در حال مرور هستم*
    به هر روی بدون قضاوت به جامعه ایی که هدایت در آن زیسته و بسیار با دقت نظر کرده و آنها را در داستانهایش آورده نگاهی اجمالی کنیم تا بشناسیم و بهتر درک کنیم؛
    اول اینکه خود هدایت بی بهانه ننوشته او فرهنگ عامه را جمع آوری کرده و در ذهن روزگار خود را ، ثبت میکرده و به همان اندازه از گذشته از سنتها از آداب و افسانه ها و تاریخ فارسی اطلاع کافی داشته و در کل این فراز و فرودهای فرهنگی باز هم از ابراز علاقه به وطن و عشق به ایران و ایرانی غافل نمانده ،
    اما تمام آنچه مجموع حاصل کرد در او (تنفر)بود تنفر از جهل زمانه ،از همین مردمان.. به درجه ایی از تنهایی میرسد این نگاه که در بوف کور میگوید: (برای سایه خودم، که روی دیوار افتاده مینویسم) ، کاراکترهای داستانهایش در نوعی واقعگرایی قرار دارند که حال و وضعی است از مردمان قابل تحقیر ! و شاید مریض! در داستان (زنی که مردش را گم کرد) (زرین کلاه) دلش برای کودکش نمی سوزد وقتی از پیدا کردن شوهر رجاله اش که همیشه بوی طویله میدهد ناامید میشود بچه را سر راه میگذارد تا دنبال جسمی دیگر شبیه به (گل ببو) برود، صوفیان ظاهری و عارف مسلک ها در داستان (مردی که نفسش را کشت) و (گجسته دژ) هم قابل تحقیرند آنها دنبال مرغ و خروس خودشان میدوند، و حتی ادیب دانش پژوه این وادی که هدایت تجربه کرده در داستان (میهن پرست) آدمی چاپلوس ، دروغگو و غربتی عقب افتاده است! که در تمام عمرش از خانه بیرون نرفته، یا در داستان (شب های ورامین) زن وفادار در تقابل با شوهر تحصیل کرده اش مثل مادربزرگش اُمل است و خرافاتی بار آمده …نمونه های تحقیر جامعه مشاهده شده از سوی هدایت در اواخر عمرش شدت میگیرد چونانکه در داستان های (ولنگاری، توپ مرواری، حاجی آقا..) علنی هدایت به کاراکترها توهین میکند و هرچه میتواند بیشتر بارشان میکند، یادمان نرود هدایت مترجم خوبی بود و آثاری چون (تمشک تیغ دار، گراکوس شکارچی، کور و برادر ، جلوقانون و…)به فارسی ترجمان کرده از ادبیات نو و کلاسیک غرب آگاهی داشته و به آن تسلط او میتوانست مثل روشنفکران عهد خودش با دست پر به ایران برگردد و چه مقامات و ثروت و جاه و شکوه از خودش بسازد اما به نظر این شاگرد دید صادقانه او که هنرجو بوده از هنر استفاده سو نکرده او در زندگی نبوده که نویسندگی کند و از خود اسطوره بسازد او در نویسندگی، اندکی زندگی کرده و زندگی را تاب نیاورده ، به این نکته عدم طمع هدایت به کسب مقام باید توجه شود، این خلاقیت است که در جریان آنچه انتظار میرود از یک نویسنده ، پیرو پیشکسوت و استاد و غیرو نشد بلکه همه را به لقای دنیا بخشید و رفت ! البته تاثیری پذیری هدایت از کافکا در این دید متروک محسوس است اما او از سارتر از کامو از موپاسان، چخوف، و آلن پو هم بی تاثیر نبوده ، اساسا به نظر این شاگرد نباید تاثیر پذیری را ایرونی نویسی و گرته برداری و ترجمان دیگر محاسبه کنیم زیرا قدرت قلم نویسنده خودش قضاوت را بر شما و من کوتاه میکند اما پدیده (بینا متنی یا Intertextuality) چیزی اجتناب ناپذیر است، شکل گیری معنای متنی در متن دیگر حداقل در کارهای هدایت آنقدر کمرنگ نهفته است که اصل بودن کارش را اثبات میکند چونانکه هیچ نویسنده ایی را پیدا نمیکنید که از دیگر نویسندگان بی تاثیر مانده باشد ، اما استقلال فکری قابل تقسیم نیست هدایت این استقلال تفکر را داشت،
    هدایت در اروپا با تدقیق در زندگی آدمیان با همان عینک و دیدگاه خود آثاری با همان پی رنگ بدسرانجامی و تنهایی درون را سوغات آورد مثل(اسیر فرانسوی، مادلن، آینه شکسته ، …) و (عروسک پشت پرده) پیوند همین شخصیت در برگشت به ایران بود ، چونانکه در ابتدای داستان معلم فرانسوی او را بدرقه میکند و مهرداد تحصیل کرده در فرنگ به ایران کات میشود ..اما عروسکی و مانکنی در پشت پرده اتاقش مخفی کرده … صادق هدایت در سفر تحقیقی خود به هند و در پژوهش های باستانی خود باز هم یک هویت مستقل تنها را یدک میکشید که در داستان های (میهن پرست، سامپینگه، هوسباز، تخت ابو نصر و آتش پرست..) جا شده بود با وجودیکه از انعکاس تحقیق باستانی غافل نبود از انعکاس خودش هم کم نکرد ، در داستان (س.گ.ل.ل) که با الهام از آثار اچ جی ولز روزنامه نگار و نویسنده و تاریخ پژوه انگلیسی و داستان (سگ ولگرد) که تحت تاثیر (آوای وحش) جک لندن است ،یک هویت مستقل ایرانی نه ایرانیزه شدن! بله یک دیدگاه ادبیاتی فارسی مشهود است که بار اقتباس را میزداید ، نام دیگری که در پایان این مقاله بدان اشارت میکنم (جیمز جویس) است نویسنده شاعر ایرلندی که با دیدگاه مذهبی از اسطوره های باستانی در زندگی عام و واقعگرایانه اطراف خود کاراکتری ساده مثل (آقای لئو بلوم) خلق کرد که هیچ شباهتی به اسطوره ندارد اما جویس میگوید باید از او یاد بگیریم و مثل بلوم قهرمان باشیم، صادق هدایت هم در داستان (فردا) کارگران ساده بی پول را نوعی قهرمان معرفی میکند که بدبختی و بیچارگی ایشان را اتمامی نیست
    چند خط از داستان فردا:
    (*تو دنیا اگر جاهای مخصوصی برای کیف و خوشگذرانی هست، عوضش بدبختی و بیچارگی همه جا پیدا میشه. اون جاهای مخصوص مال آدمهای مخصوصیه. پارسال که چند روز پیشخدمت کافه گیتی بودم، مشتری های چاق داشت،پول کار نکرده خرج میکردند.اتومبیل،پارک، زنهای خوشکل،مشروب عالی، رختخواب راحت،‌اتاق گرم،یادگارهای خوب،همه را برای اونا دستچین کردند، مال اوناست و هرجا که بروند به اونها چسبیده، اون دنیا هم باز مال اوناست چون برای صواب کردن هم پول لازمه! ما اگر یک روز کار نکنیم باید سر بی شام زمین بگذاریم*)
    با سپاس ، بخش اولِ نگاه و نگارشی اجمالی بر آثار صادق هدایت.
    مشق از داریوش ثمر.
    ۱۶ دی ماه ۱۴۰۲.

    شایان ذکر است صادق هدایت (بهمن ۱۲۸۱ تا ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ – ایرانی) یکی از بزرگ‌ترین و پرآوازه‌ترین نویسندگان ایرانی معاصر و صاحب آثاری چون «بوف کور» و «سگ ولگرد» است. هدایت معرف سبک مدرنیستی به ادبیات داستانی ایران و از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران به شمار می‌آید. تعدد تألیفاتی که درباره‌ی آثار و زندگی او منتشر شده نشان از تأثیر ژرف وی بر جریان روشنفکری ایران دارد. نوشته‌های هدایت حاکی از جهان‌بینی عمیقاً بدبینانه‌ی او و عشق وی به ایران است.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *