×
آخرین اخبار

شور بختی پرندگان در دریاچه بختگان

  • کد نوشته: 181489
  • ۱۴۰۲-۱۲-۰۱
  • 233 بازدید
  • جایگاه هنر همین است که در اهمیت حفظ زیبایی و حیات این سیاره آبی غفلت نکند ، اگر گوش شنوایی ، چشم بینای ، بیشتر شود هنرمند مستند، به رسالت خود رسیده است …

    شور بختی پرندگان در دریاچه بختگان

    به گزارش خبرروز، داریوش ثمر نویسنده و کارگردان در یادداشتی پیرامون مستند بازگشت فلامینگوها ساخته ی  سیدحسین آزادی ومحمد جواد آرمان مهر با عنوانِ “شور بختی پرندگان در دریاچه بختگان” آورده است:

    نکته که در اول سخن ابراز میدارم بزرگترین خصلتِ بخصوصِ این فیلم است که همانا جمال تصویرات باشد زیباشناسی در برداشت نما از لوکیشنی خاص مسبب فعل و انفعالات احساس میشد برهم کنشی از دیدن زیبایی طبیعت از دوربین در پرواز ،
    با دیدن تصاویرخوش کیفیت و از زاویه بالا و حرکت هلی شات همین هیجان ابتدایی ، اشتیاق دیدن فیلم با یک تحرک خوب تصویری را بالا برد،
    مخاطب را بیصدا مینشاند تا در دل بگوید چه زیبا و از بیصدایی به زمزمه درآید،
    همانطور که در ردیف تماشاگرانی که نشسته بودم و صاحب تجربه هنری قابل توجه بودند نرم زمزمه میآمد که؛ (چه تصاویر خوبی، عجب کیفیتی دارد! ) و مهمتر از آن زیبایی زمین را ببین! رنگهای متنوع سطح زمین را ببین چه‌زیباست! در رگه های گِل آلود و رنگی سطح کم عمق دریاچه که به سبب ترکیب کانی های سطحِ زمینِ اینجا رنگ های زیبا و بدیع دارد! ، در طیف سرخ بود، مخلوطه با سفیدی و ترکیبات ملایمِ رنگ ، مرکب از رنگهای گرم ،
    رگه هایی که در دشتی بیکران در خط افق افتاده و پر خم و تاب بود،
    زیر آسمانِ وقت غروبگاه،
    چه رنگهای در طرح نیمه ابری و آشفته گنبد کبود افتاده بود، و آن استواری قامت از فرسایش عبور کرده کوهها مجذوب کننده بود، برافراشتگی پر اشکفت کوه های خوش شکن!
    چه تصاویر زیبایی !
    انتخاب لنز، زاویه ها و شناخت نور و رنگ در قاب دوربین واسطه ثبوت در تمجید تصویر برداران این اثر است.
    این کیفیت تنها از برای دوربین نیست،
    تیم تصویر برداری قریحه دارد،
    با این آغازیدن خوش نقش فیلم و صدای همراه و آوای نرم گوینده (حسین آزادی) مقدمه ایی گفته شد که سریعا هم ربط به حادث شد، دوربین به سطح آمد ، این زیبایی از بالا،
    یک جهنم شور است،
    باید نزدیک شد به چشم تحقیق تا غلظت بالای نمک و تبخیرشدید آب در پی آمد خشکسالی دریاچه را فهمید، ای داد، به شوره زار نمدار تبدیل شده !!!
    این بخش بعد از مقدمه بود تازیانه ایی به زیباشناسی ظاهری تصویر زد
    ، انگار از آسمان نیم متر نمک درشت و زِبر باریده،
    یا خرده الماسی با ترکیب شیمیایی کلرید سدیم مثل برف باریده !
    این همان از زمین به آسمان رفتن آب است، *تبخیر وحشی*،
    و راوی کار در پی گفتاری علمی و نیمه رومانتیک چگونگی آنرا تبیین کرد،
    و رنج در این گواهیِ تصویر به غنایِ اندوهِ، (مستند می گشت)
    که خدای من! طبق غریزه این پرندگان باید به این تالاب مهاجرت کنند ، اینجا سرشت زندگیشان رشته تمدید دی ان ای میگیرد زاد میکنند،
    خانه آنها روی آب است! که به مَلاتی مرگبار از گِل و نمک مبدل گشته،
    بخشی از زندگی آنها اینجا به قانون طبیعت باید بگذرد ، اما دگرگون گشته زیرا طبیعت هم بی قانون شده! ارزش جاندار نداند ،‌
    با قوه قهریه خشکسالی،
    فلامینگوها طی هزاران سال که به بختگان آمده اند و زیست کردند، بخت بقایشان اینجا تجدید میشده ،
    تخم گذاری کرده جوجه ها را مراقبت و غذا داده اند و دوباره راهی در هجرت تازه با فرزندانشان شده اند،
    این جریان زندگی پرندگان مهاجر است ، راهی با همراهان خویش در بیکران این معنای زیست فلامینگوها گونه ایی از پرندگان با زندگی اجتماعی متعاون با همکاری هم است. چونانکه پرنده نر و ماده هر کدام به نوبت کار نگهداری و تیمار داری جوجه ها را انجام میدهند ، یک خانواده بزرگ همکار اند ،
    اما چند سال است دریاچه کم و کمتر ، مرداب و شوره زار شده بخت واژگون گشتهِ بختگان فقط، چند حوضچه بجا گذاشته!!
    و دوربین اجساد جوجه های غرقه در نمک را چون قربانیان بیگناه تغییر ناگهانی بهشت به جهنم را نشان میداد و چه دلگزا بود
    در همین میانه به وقت و بی حاشیه راه حل سوال شد؟
    برای نجات این دریاچه برای نجات جاندارن که چون انسان از حقوقی در طبیعت به تساوی برخوردار هستند چه باید کرد؟ وجدان بشری با توانایی عقلی و علمی چه راهکار دارد؟ هنگامی که خود انسان بخش مهمی از بدنه دیو خشکسالی یا بازوی محرک آن برای تبدیل نوعی بهشت به نوعی جهنم هم هست؟
    آن هم انسان طبیعت دوست ایرانی؟ که لطافت این پرندگان را در دل هنر در دل ادبیات ستوده ؟!
    لطافت پرنده را چه مردمانی بهتر ایرانیان میفهمند که برای مثل و نمونه، برای رنگ ساق پای این مرغان مهاجر،
    (منوچهری) چونین زیبا وصف میکند که؛
    (ماه نو منخسف در گلوی فاخته‌ست
    طوطیکان با نوا، قمریکان با انین
    گویی بط سپید جامه به صابون زده‌ست
    کبک دری ساقها در قدح خون زده‌ست)
    (این بخش چکامه را زین سبب ساق پای باریک و سرخ فلامینگو و مشابهتی که شاعر به رنگ خوردگی در قدح خون آورده جدا کردم، وصفی که شاعر به زیبایی بیان کرده … البته نمونه تاثیر زیبایی پرندگان، نماد آنها، تمثیل آنها در بکار بردن معانی و درک زیباشناسی طبیعت و جانور در ادبیات فارسی بسیار است که از مرغان حقیقی به افسانه های سیمرغی هم میرسیم که در همه آنان پرنده سمبل یاری، مهر و زیبایی و عشق دیگر تعابیر روحانی عرفانی هم هست مثلا اندیشه وحدت در سیمرغ عطار و اندیشه نجات دهنده در سیمرغ زال …)
    پای سرخ فلامینگوها اکنون در نمک فرو میرود و جوجه گانشان در تشت نمکین رو به احتضار دریاچه بختگان تلف میشوند ، آوای آنان ناله است.
    این ناله را در مستند داریم و ترکیب چند موسیقی انتخابی کلاسیک و سمفونی گاها نوستالژیک بود و
    از آهنگسازان جهانی،
    گزین کارگردان بود،
    نمیدانم چقدر انتخاب موزیک موثر است یا آهنگسازی! به عقیده من آهنگسازی ، و انتخاب مدلل به نقب محتوا هر دو بجا خوب است مثلا در مستند (آبفروش، ناصری راد) انتخاب ترانه به داستان پیوست داشت آهنگسازی به فرم کمک میکرد ، در (بازگشت فلامینگو ها) شاید ساخت موزیک با تم شرقی به این همه افق زیبا بهتر جور میشد ، البته چون نوشتارم نقد نیست ، فقط پیشنهاد شخصی است ، به هر روی یک اندیشه ایرانی به دنبال چاره سازی برای فلامینگوهاست در مستند وارد میشود ،
    چاره سازی مردمان منطقه و محیط بانان و سازمان مربوطه ، مردان ایرانی دل سوخته این جوجه ها در پی نجاتشان اقدام میکنند ، هدایت میکنن گله ها را به برکه های دور تر ، با بیل و کلنگ کانال میزنن، همت کرده لوله های آب چند اینچی بزرگ چون مارهای سیاه پلاستیکی حیات بخش ،در کف خشک دریاچه بیندازند و آب پمپاژ کنند،
    اما علم محققی مستند عنوان میکند آب تزریقی مناسبتی با ترکیب اصلی تالاب ندارد و گاها اثر معکوس هم دارد ….
    همه تلاش ها دلی اما کم است، وسعت خشکی از اندازه امداد بزرگتر است و قابل جبران نیست …
    این صحنه که جوجه هایی که امکان پرواز را در روز مقرر هجرت جمعی ندارند دلگزاست،
    آنها میمانند و هنوز کژ منقار و رشد یافته برای پرواز نیستند و خانواده باید کوچ کند و آنها در شوره زار بی کس میمانند …و تعدادی اندک که به دست امید بخش پینه بسته روستایی به حوضی آن حوالی بیفتد فقط اندکی معجزه است
    تصاویر رنگ مریخ دارند سیاره ایی زیبا اما غیر قابل زیست این لکه هایش در زمین زیبا تنها جای سکونت ، تنها تخته سنگ قابل زیست رها شده در کیهان بی انتها در حال تغییر به سمت غیر عادی شدن است موضوع اصلی یک هشدار فرهنگی دقیقا همین است در اندازه یک مستند، شعاری نیست ،
    اما، کاش در کار استاد آزادی مطلب فوق، سنخیت بین علت ومعلول واقعه قابل دریافت، با یک معنای کشف شونده ترکیب میشد،
    به بیان ساده تر واقعه علت پدید آورد ،
    گفت ، ثابت کرد.
    که ؛ تراژیک است.
    اما کشف نهفته در یک تراژدی باید دارای خطی باشد که اگر سرنوشت را به دلخواه در ذهن بیاوریم فاجعه رخ ندهد، این کار ۵ سال در تولید و ممارست بوده ، ۵سال فرصت پرداختن به راه نجات است ،
    شاید دانشمندی، استادی ، کارشناسی رصد میشد که بگوید؛ یافتم چاره این است تا زمان تراژدی را برای سال آینده این کنیم
    نمیدانم چه باید کرد..
    ولی فرضا شاید فرضیه ایی کار کند …(چونانکه در دنیای امروز از اقیانوس آب به صحرا برند یا ساحل خشک کنند شهر بنا کنند…)
    فکر انسان میتواند برای جوجه های یتیم مانده در نمک به اندیشه کاری کند
    همانطور برای آلودگی هوا
    همانطور برای هرچه زیست محیطی است…،
    لذا همه این ها محتاج همت جمعی است نه رسیدگی های اورژانسی موقت ،
    جایگاه هنر همین است که در اهمیت حفظ زیبایی و حیات این سیاره آبی غفلت نکند ، اگر گوش شنوایی ، چشم بینای ، بیشتر شود هنرمند مستند، به رسالت خود رسیده است،
    این مهم پوشیده نیست که چند فیلم ساز شیرازی در این فصل به موضوع آب تالاب ها و اهمیت خشکسالی و چاره اندیشی پرداخته اند،
    از صمیم قلب از تمام این هنرمندان سپاسگزام،
    با تشکر از ؛ تمامی یاران پروژه
    (بازگشت فلامینگو ها).
    داریوش ثمر،
    ۱ اسفند۱۴۰۲.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    یک پاسخ به “شور بختی پرندگان در دریاچه بختگان”

    1. ناشناس گفت:

      درود
      عالی…

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *