به گزارس خبرروز، امید بهرامپور و پارسا ارقمی در نقدی برای نمایش اسب قاتلین، آورده اند: نمایش اسب قاتلین به نویسندگی رضا گشتاسب و کارگردانی سید مهدی هاشم زاده روایتی مالیخولیایی در فضایی اکسپرسیونیستی در ناکجا آباد و زمان بی زمانی است که حول محور مرگ میچرخد.کارگردان با سبکی غیر واقعی مبتنی بر بیان احساسات شدید و عوامل فنی همچون نور پردازی،گریم،طراحی صحنه به همراه صحنه های کوتاه شده سعی و تلاش در اجرای فرم اکسپرسیونیم در نمایش دارد.
عمده مشکل کار با تمام جوایز و تمجید ها متن انتخابی است که به هیچ وجه دراماتیک نیست بلکه روایتی است که برای مخاطب خوانده میشود و در بین خوانش متن، بازیگران به اکت میپردازند.
نمایش اسب قاتلین به صورت گزارشی از وقایع و مجموعه رویدادهاست که برای مخاطب خوانده میشود، به همین دلیل بار دراماتیک کار و قابلیت اجرایی کاسته شده و مخاطب را با نمایشی روایی رو به رو میکند.چه بسا که این متن برای داستان شدن بار بسیار بیشتری تا نمایش دارد.
متن نمایش تکلیفش با خودش روشن نیست و نویسنده سعی دارد با تکرار مکرر دیالوگها و جابهجایی دیالوگها بین پرسوناژ برای مخاطب جذابیت و کشش بیافریند.
دیالوگهایی که از نظر نویسنده شاید جذاب بوده و بن مایههایی از فلسفه و فیزیکِ کوانتوم دارد، که در فضای مجازی به وفور یافت میشود چاشنی کار شده تا مخاطب را بیش از پیش سردرگم کند و نمایش را به آثاری سینمایی همچون ممنتو و تنت کریستوفر نولان و یا حتی به شاتر آیلند اسکورسیزی نزدیک کند و جذابیت بیافریند که مطلقا موثر نبوده است.
شیوهی اجرایی کار چیزی مابین فاصله گذاری برشت و شیوهی استانیسلاوسکیست که به هیچ کدام ذرهای نزدیک نمیشود.
یکی از مواردی که کارگردان در آن بسیار سرمایهگذاری کرده بود طراحی نور بود.
طراحی نور نمایش به همراه گریم و طراحی لباس، عمده عوامل نمایش بودند که فضایی اکسپرسیونیستی را به مخاطب باید القا میکردند.
طراحی لباس و گریم در نوع خود خوب و قابل قبول بود ولی طراحی نورِ کار چنگی به دل نمیزد و حتی در برخی موارد باعث پرش ذهنی مخاطب و عدم تمرکز مخاطب میشد.
بازیگران با پرژکتورهای کوچکی در زیر صورت خود سعی در ایجاد سایه، برای ساخت میمیکی اکسپرسیونیستی بودند که چندان هم کم اشتباه نبودند و با ذکاوت بازیگر مقابل گاهی این مشکل رفع میشد.
اما استفادهی زیاد از بازی نور در قسمت هایی از آوانسن، سمت راست صحنه و مرکز و همچنین استفاده مکرر از بازی سریع نور آبی سمت سمت راست صحنه یادآور ورود عروس و داماد به تالار عروسی بود و این فضای خلق شده بی شباهت به دیسکو نبود.
بازیگران نمایش به دو دسته تقسیم میشدند.بازیگران و بازیسازان.
بازیگران مرد و زن مشخصا متریال بازیگر شدن را برای آینده دارا هستند و مشخص است که ماه ها برای این اثر وقت گذاشتهاند و مو به مو به دستور العمل های کارگردان توجه کرده اند، البته توجهی کورکورانه و بدون تحلیل که این عمل از بازیگران با تجربهتر بعید است.
بازیگران بدون تعیین حد و مرز، مدام فریاد میزدند و جیغ میکشیدند و به صورت کاملا تصنعی و تکراری بر سر یکدیگر داد میزدند.
همانند نوار ضبط شده میخندیدند و یا اکت هایی از آنان سر میزد که روشن بود دلیلش را نمیدانستند و پایه های این اشتباهات را فهم نادرست متن و آکسان گذاریهای غلط و بدون منطق و هدایت کاملا ضعیف کارگردان تشکیل میداد.
بازیگران بدون هیچ منطق بجایی در اگزجره غرق بودند و حدی برای رفتار های شخصیت قائل نمیشدند و در یک چارچوب مشخص بازی نمیکردند،به طوری که این بیرون زدگی ها در طول اجرایشان کاملا واضح و عیان بود.
تمام این موارد به دلیل عدم شناخت نمایش اکسپرسیونیم و تبدیل دیالوگ ها بود. گاها اشتباهاتی در نمایش شکل میگرفت که بخشودنی نبود. (بازیگر زن هنگام تیر خوردن به پیشانی به جلو پرتاب میشود و یا دستکش قرمزی که نماد سلاح است برای خفه شدن بکار گرفته شد)
نامنظم بودن،دستپاچگی و بروز استرس در بین بازیسازان، نشان دهندهی تازه وارد بودن و کم تجربه بودن آنها در صحنه بود.
بنظر میرسید کارگردان به منظور پر کردن صحنه از این بازیگران استفاده کرده بود و چونکه بود و نبودشان تاثیری بر روند نمایش ایجاد نمیکرد(هیچ معمایی را حل نمیکردند و هیچ گره ای را باز نمیکردند)کاملا مشهود بود که جنبه ی تزیینی دارند.بخصوص بازیگران فرم اسب ها که تنها کارشان ازین طرف صحنه به آن طرف صحنه رفتن بود اما این جنبهی نمادین به قدری تکرار میشد که مخاطب را خسته میکرد.
بازیساز دیگری که در نقش اسب بود و هر از گاهی در صحنه رفت و آمد میکرد نیز هیچ توجیهی نداشت.
با این اوصاف همهی عوامل فنی به قول معروف آش قلمکاری بودند که جز سردرگمی و خسته کننده بودن نتیجهای دیگر در بر نداشتند.
علاوه بر همه ی موارد فنی، انتخاب سالن لایق برای چنین نمایشی، امری کاملا اشتباه بود.سیستم صوتی که نصف نمایش با نریشن از آن روایت میشد کاملا معیوب بود و عدم فضای کافی برای مخاطب از مشکلات دیگر این نمایش بود.
امید بهرامپور/پارسا ارقمی
دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | |||||||
خبرنگار دیدگاه نیوز در شهر شیراز می باشد. وی مستندساز، تدوینگر و عکاس شیرازی است که فعالیت خود را از سال ۸۸ با انجمن سینما جوانان شروع کرده و ساخت مستندهای “دروازه حقیقت”، “من میخوام معتاد بشم”، “طاووس ها پرواز را نمیفهند”، “سوداگرانِ بی سودا”، “وداع”، “آبفروش” و “کتایون” را در کارنامه دارد، وی در حوزه های اجتماعی، فرهنگی، هنری و سینمایی قلم میزند .
خیلی ممنونم از نفتون ولی چند سوال هم دارم ، آیا شما اعتقاد داریکه نمایش ها حتما باید به شکل رئالیستی و در فضای امروزی باشد؟ آیا کارگردان و طراحان باید حتما تحلیل منتقد را ارائه دهند ؟ آیا نور پردازی های عصر حجر که در سالن های دیگر برای آثار عمدتا لوده گرانه و سخیف و به صورت تک بعدی انجام گرفته و هیچ تفکری از رنگ ، شدت و فیزیک زوایا در پشت کار نیست ، ملاک سنجش منتقد است؟ شاید باید بر این اساس و معیار منتقد آثاری چون خان وا ده از محمد مساوات ، داستان باغ وحش در جشنواره فجر سال گذشته یا مثلا آثار مسعود احمدی ، لوپوس ابولفضل فرهادی یا خون سیاه صادق علیپور را به عنوان آثاری که منتقد به آن لقب مالیخولیا میدهد بدانیم
از اینکه مثال آثار سینمایی را برای نمایش اسب قاتلین بکار بردید بسیار خوشحالم ، چون در طراحی این آثار بخصوص در نور ، نزدیک شدن به صورت نامحسوس به فضای سینمایی مد نظر بوده ، که خب شاید زاویه دید منتقد به سنت صفر بوده تا صد ،
، تجربه احساس میتواند برای نقد بسیار مهم باشد اما تئاتر مدرن امروز قطعا باید با علم روز جهان همراه باشد ، نقد خوب سازنده است و باید برای علاقه مند به نقد باید سطحی
مشخص شود بخصوص برای جوانان علاقه مند. شاید باید منتقد بزرگتری اثر را ببیند و بعد از مطالعه نقد منتقد جوان ، اجازه انتشار در رسانه ها را پیدا کند تا بعدها منتقد جوان تبدیل به منتقد معلوم الحال اینروزهای سینما نشود که همه بی سواد بودنش را میدانند ولی با حمایت گروه ها و جناح ها در کمال وقاحت به کار خود ادامه میدهد
خیر چنین چیزی نیست در سال انواع اجراهای نمایشی به روی صحنه می رود و همگی هم نقد و بررسی می شود.
این مدل نمایش بدون محتوا و تنها با تکیه بر شوآف عملا جایگاهی در تئاتر ندارد به همین دلیل این نقد توانسته همه مشکلات کار را که از بسیاری از مخاطبان شنیده شده است را نمایان کند
نکته دوم اگر اثری شایسته نقد باشد منتقدان نام آشنا در مورد اثر خواهند نوشت وقتی سایر منتقدان در مورد این کار مطلبی ننوشته اند پس ان را در حد نقد اصولی ندانسته اند
نکته دیگر اینکه چرا فکر می کنید مخاطب حق نقد اثر را ندارد احتمالا شما از اعضا گروه اجرایی هستید پس بهتر است موارد مطرح شده را به عنوان تجربه در آینده استفاده کنید
مقایسه این نمایش سرشار از ایرادات تحلیل متن ، داستان ، روایت ، بازی ضعیف بازیگران با آثار محمد مساوات و … از اصل غلط است
مشکل اینه که کار کاملا عصر حجری و لوده بود… این حرف های شما هم همش توجیحه… یا کار رو ندیدی یا از عوامل کاری…
عجب کار مبتذلی بود… وسطای کار اومدم بیرون
بهتره بدونید که همین کار که از نظر غیرحرفه ای شما مبتذل هست در جشنواره بین المللی تئاتر فجر به مفهوم مطلق برگزیده شد و درحال حاضر کار اول ایران هست
چه عجب یکی پیدا شد درست نقد کنه
نقد در هنر نظر هر کسی میتونه باشه و محترمه و یقین دارم شمایی که این رو نوشتین بویی از هنر نبردین…
خیلی ممنونم از نفتون ولی چند سوال هم دارم ، آیا شما اعتقاد داریکه نمایش ها حتما باید به شکل رئالیستی و در فضای امروزی باشد؟ آیا کارگردان و طراحان باید حتما تحلیل منتقد را ارائه دهند ؟ آیا نور پردازی های عصر حجر که در سالن های دیگر برای آثار عمدتا لوده گرانه و سخیف و به صورت تک بعدی انجام گرفته و هیچ تفکری از رنگ ، شدت و فیزیک زوایا در پشت کار نیست ، ملاک سنجش منتقد است؟ شاید باید بر این اساس و معیار منتقد آثاری چون خان وا ده از محمد مساوات ، داستان باغ وحش در جشنواره فجر سال گذشته یا مثلا آثار مسعود احمدی ، لوپوس ابولفضل فرهادی یا خون سیاه صادق علیپور را به عنوان آثاری که منتقد به آن لقب مالیخولیا میدهد بدانیم
از اینکه مثال آثار سینمایی را برای نمایش اسب قاتلین بکار بردید بسیار خوشحالم ، چون در طراحی این آثار بخصوص در نور ، نزدیک شدن به صورت نامحسوس به فضای سینمایی مد نظر بوده ، که خب شاید زاویه دید منتقد به سنت صفر بوده تا صد ،
، تجربه احساس میتواند برای نقد بسیار مهم باشد اما تئاتر مدرن امروز قطعا باید با علم روز جهان همراه باشد ، نقد خوب سازنده است و باید برای علاقه مند به نقد باید سطحی
مشخص شود بخصوص برای جوانان علاقه مند. شاید باید منتقد بزرگتری اثر را ببیند و بعد از مطالعه نقد منتقد جوان ، اجازه انتشار در رسانه ها را پیدا کند تا بعدها منتقد جوان تبدیل به منتقد معلوم الحال اینروزهای سینما نشود که همه بی سواد بودنش را میدانند ولی با حمایت گروه ها و جناح ها در کمال وقاحت به کار خود ادامه میدهد
به امید روزی که هنر باعث آرامش و اتحاد رو به جلو شود
به امید دموکراسی در شب های تار
این نمایش شوخی بیش نبود، این حرفهای شما هم توجیح است.
این کار افتضاح رو داری با کار مساوات و امثالهم مقایسه میکنی مرد حساب؟ مثل اینه که بگی کیارستمی و ایرج ملکی توی یه سطح کار میکنن… برو اذیتمون نکن:)))))))))))))))))
نقدی بسیار جامع و منطقی که موارد مختلف این اثر را نمایان کرده است، متاسفانه این مدل اجراهای متکی بر رنگ ونور و بدون محتوا در حال آسیب رساندن به هنر تئاتر است
نقدی بسیار جامع و همه جانبه
واقعا کار ضعیفی بود، خوشحالم که بالاخره کسی از این کار بدرستی حرف زد، معلوم نیست چی پشتشه که اینقدر حمایت میشه… به امید اینکه شیراز هم بتونه کارهای خوب ببینه. دست مریزاد به منتقدها… نقد بجا و دقیق و تخصصی بود.
آقای ارقمی و بهرام پور… این دو عزیز رو من از نزدیک میشناسم، بسیار آدمای باسواد و کاربلدین،بنظرم خیلی نقد بجایی نوشته بودن. قطعا توی تیاتر شیراز و ایران ما نیاز به منتقد/مولف های این چنینی لازم داریم… بالاخره هنر بدون نقد معنی نمیده… بخصوص اگه نقد صادق باشه. بنظرم عوامل بجای جبهه گیری باید دست بوس این دو عزیز باشن بخاطر اینکه با دقت کارشون رو دیدن و بستر این رو فراهم کردن که حداقل در کارهای بعدیشون تلاش بهتری کنن
کار ضعیفی بود، کاشکی نمیدیدمش واقعا… حیف وقت و حیف پول.
نمایش به معنی واقعی کلمه یه اشغال بود حیف پول و زمان
نمایش به معنی واقعی کلمه یه اشغال بود حیف وقت و پول
سلام دوست عزیزم…. کار خوب و کار بد دیدن خودش آموزش هست و قرار نیست همیشه کار خوب ببینیم… کار ضعیف هم خودش تجربه هست… پس مطمئن باشید نه وقتتون رو هدر دادید نه پولتون
ممنون از تمام نقدها و نظرات منفی و مثبت
نظرات مثبت و منفی همیشه باید باعث پیشرفت شود