×
آخرین اخبار

گفتگوی خبر روز در یک روز زیبای پاییزی با اولین نجاتگر کسب کننده سهمیه امداد دریایی استان آذربایجان شرقی
از همان دوران کودکی نقش آتشنشان امین تارخ در فیلم”پرنده کوچک خوشبختی” تاثیرش را در من گذاشت و مرا برانگیخت و علاقمند حوزه امداد و نجات شدم

  • کد نوشته: 77640
  • ۱۴۰۰-۰۹-۱۹
  • 1029 بازدید
  • یکی از شعارهای اساسی هلال احمر، عمل به جای حرف است. آنها با به خطرانداختن جان و هستی خود، برای نجات انسان در هر نقطه ای از جغرافیای عالم تلاش کرده و نسبت به بهبود اوضاع جسمانی و روحی آسیب دیدگان از هر طبقه و گروهی اهتمام می ورزند.
    از همان دوران کودکی نقش آتشنشان امین تارخ در فیلم”پرنده کوچک خوشبختی” تاثیرش را در من گذاشت و مرا برانگیخت و علاقمند حوزه امداد و نجات شدم

    از خودتان و نحوه آشنایی و ورودتان به هلال احمر برایمان بگویید؟

    حقیر آیدین‌ رزّاقی‌کلجاهی متولد سال ۱۳۶۰ تبریز جزو اوّلین دانش‌آموخته‌های رشته‌آتش‌نشانی در ۳گرایش پیشگیری‌وایمنی‌دربرابرحریق‌وحوادث-نجات-اطفای‌حریق از مرکز آموزش‌‌جامع‌علمی‌کاربردی سازمان‌آتش‌نشانی‌وخدمات‌ایمنی تبریز استان‌آذربایجان‌شرقی می‌باشم و فکر می‌کنم در دنیا معدود کسانی باشند که در هر سه گرایش فارغ‌التحصیل شده‌باشند.
    دارای مقام دوّم استانی در مسابقات احیای‌قلبی‌ریوی(CPR) جمعیت‌هلال‌احمر و همچنین کسب مقام دوّم تیمی کشوری سال ۱۳۸۴ در مسابقات کمکهای‌اوّلیه‌ومهارتهای‌امدادی رشته‌حمل‌مصدوم جمعیت‌هلال‌احمر می‌باشم و کاپ نقره‌ای نائب‌قهرمانی‌تیمی‌کشوری را برای استان به ارمغان آورده‌ایم.
    نحوه‌آشنایی من با هلال‌احمر با پیشنهاد دوست دوران پیش‌دانشگاهی که هم باشگاهی هم بودیم برای ثبت نام دوره‌کمکهای‌اوّلیه آغاز شد که پس از چند جلسه انتظارات دوستم از بابت تزریقات برآورده نشد دوره را ترک کردند اما برای من از جهات دیگر هم مثل آشنایی با قسمتهای مختلف بدن و مباحث سوختگیها و شکستگیها و خونریزیها و شوکها و پانسمان‌بانداژآتل‌بندی و انواع حملها و نحوه کار با دستگاه‌فشارسنج و احیای‌قلبی‌ریوی و خفگیها و روشهای رفع آن حائز اهمیّت بود دوره را به پایان رساندم مخصوصا ازآنجاکه قبل از شرکت در این دوره افتخار شاگردی در کلاسهای مدرّس بین‌المللی نجات‌غریق مرحوم اُستاد حاج‌محمّدباقریان متولّی هیأت شنا‌ونجات‌غریق استان‌آذربایجان‌شرقی را داشتم و در آن کلاسها ایشان انواع سیستمهای حیات‌بخشی را که بسیاری از آن شیوه‌ها درحال‌حاضر منسوخ گشته اما باز درمواردی خاص به‌ کار می‌آید را آموزش می‌دادند اشتیاقم را برای شرکت در کلاسهای امداد دوچندان کرده‌بود و حتی مانور هایملیخ که تکنیکی برای رفع خفگیها می‌باشد و باز علی‌رغم‌اینکه گفته می‌شود منسوخ شده اما جان خیلی‌ها را چه در غرق‌شدگیها و چه در خفگیهایی با اجسام‌خارجی نجات داده‌شده و نجات‌داده‌می‌شود هم در ایران از نجات‌غریق وارد اورژانس گشته‌بود و به علت همین اشتراکات امدادونجاتی و در ادامه آشنا شدن با اشخاصی از هلال‌‌احمر که آنها به نوبه خود سبب آشنایی با افراد دیگر را جهت تشکیل تیمهای داوطلبی فراهم نمودند و نیز رایگانی دوره‌های امدادوکمکهای‌اولیه همگی باهم موجبات ورود به هلال‌احمر را رقم زدند.
    ناگفته نماند در دوران کودکی اگر فیلم‌سینمایی “پرنده کوچک خوشبختی” که درآن فیلم آقای‌امین‌تارخ نقش آتش‌نشان را ایفا کرده‌بودند بااینکه عملیاتی به آن مفهوم وجودنداشت اما در من تأثیرش را به لحاظ امدادونجات از آب و آتش گذاشت و مرا برانگیخت.

    شنیده‌ایم شما اولین کسب‌کننده سهمیه امداد دریایی هلال احمر استان بودید لطفا کمی توضیح دهید؟

    اگر به چشم تعریف از خود نگریسته‌نشود فکرکنم در سال ۱۳۹۱ جمعیت‌هلال‌احمرجمهوری‌اسلامی‌ایران برای دومین‌بار بود آزمون سراسری استخدامی برای گرفتن سهمیه‌های امداد جاده‌ای و کوهستان و دریایی برگزار می‌کرد که ما هم به خداوند توانستیم در این آزمون‌کشوری شرکت‌کرده و با یاری خداوند توانستیم هر چند ناقابل سهمیه‌ امداددریایی همچون عزیزان دیگر که سهمیه‌های امدادکوهستان و امدادجاده‌ای‌ها را برای مردم استانمان کسب‌ کرده‌اند بدست‌آوریم که متأسفانه مورد مقبولیّت و باب میل مدیران و مسئولان وقت هلال‌احمر استان‌آذربایجان‌شرقی قرارنگرفت تنها به این دلیل که برای معاونت وقت امداد استان صرفا دریافت بودجه مدنظر بود و مطرح می‌کرد که بودجه پایگاه‌امدادجاده‌ای دو برابر بودجه پایگاه‌امداددریایی است به همین‌دلیل خشک‌شدن دریاچه‌ارومیه را بهانه قراردادند و بجای‌اینکه برای سدهای استان هم درخواست پایگاه بدهند آن یک سهمیه امداددریایی که مرکز برای پایگاه شرفخانه در نظر گرفته بود را هم با ندانم‌کاری از دست دادند و تفاوت مدیریتها در اینجا مشهود می‌باشد که آن وضعیت خشک شده دریاچه ارومیه شامل حال استان‌آذربایجان‌غربی هم می‌شد اما حالا آنها درست برعکس استان‌ خودمان آذربایجان‌شرقی می‌توانند ادعا کنند که نزدیک ده‌سال سابقه امداددریایی دارند و یا همچنین مدیران استان اصفهان از سهمیه امداددریایی کسب‌‌کرده‌شده برای زاینده‌رود فصلی خشک‌شده‌‌اش حمایت کرد و ارزش گذاشت دراینجا هم متأسفانه مدیران و معاونت وقت استانمان که درحال‌حاضر تصدی مدیرعاملی هلال‌احمر استان را عهده‌دار می‌باشند این‌را در نظر نگرفتند که علاوه بر تعداد پایگاهها تنوع پایگاهها هم برای استانی که از هر سه شرایط عوارضی مانند راهها و کوهستانی‌بودن و وجود سدها و اماکن‌های آبی برخوردار می‌باشد امتیاز تلقی می‌شود.
    درارتباط با مسائلی همچون دریافت کارت ورود به جلسه آزمون بعداز ثبتنام جهت شرکت در آزمون استخدام سراسری هلال‌احمر هم همین بس که حتی آنرا از طرف کارگزینی استان به من اطلاع‌رسانی نکرده‌بودند تا شاید نتوانم در آزمون شرکت کنم و بدین‌طریق راه برای سایر نفرات مدنظرشون باز بشود راحتتر پذیرفته‌بشوند و خلاصه تصادفی یکی از دوستان هنگام گذر از جمعیت‌هلال‌احمر‌استان نامم را در لیست آزمون دیده‌ و خبر داده‌بود! اینکه اسم من پس از آزمونهای کتبی‌ومهارتی‌وگزینشی اولین نامی بود که ماه‌اردیبهشت سال ۹۲ از مرکز تهران به مرکزاستان به عنوان پذیرفته‌شده اعلام شد اما آخرین فردی شدم که شروع به کارم در بهمن‌ماه همان سال ۹۲ زده‌شد و در نهایت پس از دوماه‌ونیم کار و بهره‌مندی از الطاف آزارواذیتهای مسئولان وقت از قبیل انتقال به شهرستان و پایگاه دیگر و تغییرات دمدمی مزاجی ساعات و روزها و شیفتها و در انتها طی جلسه‌ای بدون درجریان گذاشتن اینجانب با همدستی بازرسان عزیز دیگری را در سال ۹۳ جایگزین و سهمیه دریایی را به جاده‌ای تبدیل کردند.
    در اینجا جا دارد از زحمات رئیس‌کارگزینی وقت هلال‌احمراستان جناب آقای نوبخت که پس از پی‌بردن به اختلافات پرسنل کارگزینی با اینجانب مستقیما خودشان فرآیند قرارداد و تنظیم مدارک را بخاطر درست انجام گرفتن کار عهده‌دار شدند و ذکر این نکته که درحال حاضر ایشان به جهت لطفی که مدیرعامل فعلی(معاونت امداد فوق‌الذکر) در حقشان ابراز داشته‌اند متأسفانه از ریاست کارگزینی به نجاتگری ساده تنزّل داده و در یکی از پایگاههای‌جاده‌ای به خدمت‌رسانی مشغول میباشند که به نظر من چنین مدیرعاملی با این شیوه رفتاری بیشتر خود را رسوا می‌کند.

    اولین ماموریت و خاص‌ترین خاطره دوران امدادگری؟

    اولین مأموریت یادم نیست اما چند مأموریت فراموش نشدنی دارم که بیان یکی دو موردشان شاید موردپسند واقع گردد؛
    یکی اینکه درحال برگشتن از مأموریت تصادف جاده‌ای بودیم که در همان جاده حادثه جاده‌ای دیگری را از بی‌سیم مخابره می‌کنند، شدت حادثه به حدی بود که قبل از رسیدن خودروی ما به محل حادثه دراثر پشت‌سرهم قرارگرفتن خودروها راه‌جاده کلا بسته می‌شود به همین‌خاطر من از خودرو پیاده شدم و به سمت تصادف دویدم پس از رسیدن به صحنه دیدم که خودروی سواری با تریلی تصادف کرده و قسمت بیشتر عرض جاده توسط تریلی اشغال شده و در این حین از داخل خودروی سواری صدای جیغ‌وداد خانواده‌چهارنفره درمیومد که بخاطر نقص ایجاد شده در سیستم برقی خودرو دراثر تصادف درها قفل شده‌بودند و فریاد میکردند و کمک میخواستند که وقتی من مشغول بازکردن خودرو شدم مشاهده‌کردم در یک‌لحظه داخل خودرو پر از بخار شدش و احتمال متصاعدشدن بخارات و گازهای قابل اشتعال را دادم و با خودم گفتم که حالا انفجار رخ می‌دهد و همگی تمام، در این گیرودار کمک‌خواستن‌ودست‌پازدنهای اعضای‌خانواده داخل ماشین و اینکه خودمم درصورت انفجار باید باآن خانواده همراه گردم و با دار فانی وداع کنم خدا از ذهنم گذشت(تداعى همه این خیالات در حد چندثانیه طول کشید) و در همان لحظه هر چهار درب خودرو همزمان باهم باز شدند و خوشبختانه اعضای خانواده هم چندان آسیب جدی ندیده‌ بودند و عملیات ختم به خیر شد.
    خاطره‌ فراموش‌نشدنی دیگر زمانی بود که تیم غواصی برای جستجوی پیکر مغروقی در یکی از سدها رفته‌بودند و مرا هم از دست قضا همراه کرده بودند(تیم خاصی از غواصی تشکیل داده بودند که از من دوری می‌کردند) ، خلاصه پره‌های موتور قایق بدلیل گیرکردن و پیچیدن علفهای‌آبی از کار می‌افتد و تازه آنجا معلوم می‌شود که از پنج‌شش نفری که لباس‌غواصی به تن کرده‌اند و جز خودشان به کس دیگری اجازه استفاده از این تجهیزات و لباسهای غواصی را نمی‌دهند و همگی سوار قایق از کارافتاده وسط آب سد هستند به جز یکیشون بقیه حتی شنا که چه عرض کنم پای‌دوچرخه هم بلد نبودند و حتی از ترسشان فین‌هایی که به پا کرده بودند را هم از قایق به سمت آب دراز نکردند و مجبور شدم با لباس و کفش معمولی امدادی خودم را به آب بیندازم و قایق را با چندنفر سرنشین هل بدهم که یکی از به‌اصطلاح غواصها هم جهت کمک آمد اما آن هم پس از چندبار پا زدن پایش چنگ گرفت. متأسفانه مسئولان اینگونه وقایع را به دست فراموشی سپرده‌اند!

    تا حالا آموزه‌های جمعیت هلال احمر به درد شما خورده است؟

    بله بسیار چه در خانواده و چه برای افراد بیرون از خانه ؛ از پانسمان و بانداژ و سوختگی و نیاز به استفاده از دستگاه فشارسنج و ترمومتر گرفته امداد در گرماوسرمازدگیها تا حمل‌مصدومان و گرفتن جلوی خونریزیها در اثر جراحات وارده.

    خانواده شما از این همه تلاش شما در هلال احمر ناراحت نیستند؟

    طبیعتا هر خانواده‌ای در صورت برخورد و مشاهده فردی در شغل و فعالیتی که از اعضای آن خانواده هم کسی مشغول همان فعالیت یا شغل می‌باشد احساس خوشایند و غروری دست خواهدداد و دراین مقوله برفرض هنگام مسافرت درصورت دیدن امدادگران‌ونجاتگران در بین‌شهرها افتخار می‌کنند که عضوی از خانواده‌شان در این امر فعالیت می‌کند ، ولی ناراحتی هم وجودداشته‌باشد از بخاطر سپری شدن یک عمر بصورت داوطلبانه بدون قرارداد و استخدام از سمت جمعیت‌هلال‌احمر است که حتی بیشترین حق‌الزحمه دریافتیشان به حداقل‌حقوق کارگری هم نمی‌رسد و بدون شک دغدغه همه امدادگران‌ونجاتگران‌واعضای‌داوطلب هلال‌احمر و خانواده‌شان می‌باشد که بدون انتخاب شغل دیگری ایثارگرانه به خدمات می‌پردازند اما بدلیل همین بلاتکلیفی از نظر شغلی در تشکیل خانواده و ازدواج موفّق نخواهندبود.

    از نظر شما ماندگارترین کارهایتان در طول حضورتان در هلال احمر کدام بوده است؟

    به نظرم این سؤال باید از سایر افراد فعال در هلال‌احمر راجع‌به‌من پرسیده شود و بالطبع آنها می‌توانند نسبت به کارهای من نظر بدهند و قضاوت کنند اما به هر حال از آنجا که این پرسش مطرح گشته می‌توانم این را بگویم که در زمان آن دو سه ماهی که در انتهای سال ۹۲ و ابتدای سال ۹۳ از طریق شرکت در آزمون‌استخدامی‌سراسری سال ۹۱ به استخدام هلال‌احمر درآمده‌بودم با ایستادن روبروی سرپرست یکی از شعب هلال‌احمر مانع از به آب انداختن امدادگران به داخل سد شدم تا خدای نکرده فاجعه تلخی رقم نخورد آنهم امدادگرانی که حتی پای دوچرخه هم بلد نبودند بماند که آدم بد این جریان ما شدیم و علی‌رغم گزارش به مدیران و مسئولان و معاونت وقت که درحال‌حاضر مدیرعامل هم تشریف دارند بجای رسیدگی جهت تکرارنشدن اینگونه وقایع بیشتر تبدیل به بهانه‌ای جهت آزارواذیت در صدد رسیدن به هدف تبدیل پایگاه امداددریایی به امدادجاده‌ای و جایگزین کردن نفر دیگر با همدستی بازرسی وقت تهران بدون اطلاع بنده برآمد ولی برای من همین که جهت رضای خداوند و با کمک خداوند توانستم از وقوع رخداد ناگوار و پشیمان‌کننده پیشگیری کنم کفایت می‌کند.

    طولانی‌ترین عملیاتتان چه بود؟

    معمولا سیل و زلزله جزو طولانی‌ترین عملیاتها بشمار می‌آیند و به عنوان نمونه زلزله سال ۱۳۹۱ که چندین روز متوالی در زیر آوارهای روستاهای شهرستان ورزقان به جستجوی مفقودین و امدادرسانی و چادرزنی و استقرار سرپناههای موقت در ایام ماه رمضان پرداخته‌شد از طولانی‌ترین عملیاتهایم به شمار می‌آید.

    درجه امدادی شما چیست؟

    در زمانهای گذشته این درجه‌ها وجود نداشتند و همه از نظر ارزش در یک سطح قرارداشتند و روابط صمیمی‌تر نیز بود و فعالیتها با همکاری صادقانه و خالصانه‌تری انجام می‌پذیرفت.
    تاآنجائیکه من بخاطر دارم درجه‌بندی بصورت رسمی از سال ۱۳۹۰ آغاز شد.
    در سال ۹۰ علی‌رغم داشتن دو مدرک تخصصی درجه‌نجاتگری۳ را معاونت وقت(مدیرعامل‌فعلی) لطف فرمودند که حداقل باید درجه‌نجاتگری‌۲ را می‌دادند ، در سال ۹۲ درجه‌نجاتگری۲ و در سال ۹۴ درجه‌نجاتگری۱ را دریافت کرده‌ام.
    بیشترین زمان برای گرفتن درجه بعدی یکسال میباشد که این پروسه برای من در اعطای درجه بعدی به دوسال کشیده‌شده و باعث گردید تعدادی از امدادگران که پس از من با هلال‌احمر آشنا شده‌بودند در دریافت درجه از من سبقت گرفتند!
    درارتباط با مقوله درجه‌بندی اینجانب بد نیست مطلبی را که موجب آزرده‌خاطر شدن بعضی از اعضای امدادکوهستان استانمان شده بود را اشاره کنم و آن اینکه پایگاه امدادکوهستان‌ درسال ۹۱ تأسیس شد و از آنجاکه اکثریت اعضای امدادکوهستان از همان سال ۹۱ به هلال‌احمر پیوسته‌بودند و هیچکدامشان نه‌تنها درجه‌ بلکه دوره کمکهای‌اولیه را هم نداشتند و از نظر قانونی فقط نجاتگران دارای درجه می‌توانستند کشیک بایستند که جهت قانونی شدن شیفتها مرا به پایگاه امدادکوهستان فراخواندند و چون اعضای امدادکوهستان برای اولین‌بار با من در آن پایگاه آشنا شده‌بودند و از سوابق من در طول سالیان گذشته خبرنداشتند دچار سوءتفاهم گشته‌بودند که چطور فلانی درجه‌نجاتگری‌۳ دارد اما ما درجه‌امدادگری؟! به اشتباه فکر میکردند که من هم مثل خودشان از زمان تاسیس پایگاه‌امدادکوهستان تشریف آورده‌ام.

    انتظار شما از مسئولین جمعیت چیست؟

    والله مسؤولین از بس لطف دارند جای داشتن هیچگونه انتظاری را نگذاشته‌اند که بعد از حدود بیش از ۱۶سال سابقه فعالیت در امدادونجات و بدست‌آوردن مدال نقره‌ای کاپ نائب قهرمانی کشوری در مسابقات هلال‌احمر و کسب سهمیه امداددریایی استان در آزمون‌سراسری‌استخدامی‌هلال‌احمر و پس از ادامه فعالیتها از سال ۹۶ در واکنش‌سریع هلال‌احمر‌استان اکنون در سن ۴۰سالگی بعد از آواره کردن چندماه تیم واکنش‌سریع‌استان در پایگاه‌امدادکوهستان و امدادجاده‌ای‌بدون آب‌آشامیدنی‌سرویس‌بهداشتی توسط معاونت‌امدادفعلی منتخب مدیرعامل‌فعلی هلال‌احمراستان که همان معاونت‌‌سابق‌امداد موردذکر میباشد حذف شده‌ایم !
    مسئولان و مدیران و رؤسا کارکنان‌حقوق‌بگیر جمعیت‌هلال‌احمر بدانند که این اعضای داوطلبان‌وجوانان‌وامدادگران‌ونجاتگران فداکار بدون قرارداد و بدون پشتوانه شغلی که بیشترین دریافتی حق‌الزحمه‌ آنها از حداقل حقوق کارگری هم کمتر است و اکثر فعالیتها از عملیتهای مختلف گرفته تا سایر خدمات داوطلبانه را انجام می‌دهند موجب شده‌اند تا پرچم مقدس جمعیت هلال‌احمر برافراشته نگاه داشته‌شود و منجر به این گردد که مسئولین هلال‌احمری به خود ببالند و انگیزه مادی را برای خود طلب کنند و انگیزه معنوی را برای داوطلبان بدون شغل بخواهند !

    و کلام پایانی ؟
    در انتها از شما خبرنگار گرامی و سایر عوامل و دست‌اندرکاران عزیز که بنده‌حقیر را لایق مصاحبه دیدید و این موقعیت را فراهم نمودید قدردانی می‌کنم و همین جا نیز فرصت را مغتنم می‌شمارم و از تک‌تک اعضای خانواده‌ام علی‌الخصوص پدر و مادر دلسوز و عزیزتر از جانم که در همه این سالها همراه من بوده‌اند و غم و غصه‌ام را به جان خریده‌اند سپاسگزاری می‌کنم و از درگاه خداوند منّان سلامتیشان را خواهانم که وجودم از آنهاست.

    گفتگو ناصر غلامی هوجقان

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *