×
آخرین اخبار

نقدی بر نمایش (تاوان) در سی و چهارمین جشنواره تئاتر فجر استان فارس

  • کد نوشته: 169637
  • ۱۴۰۲-۰۹-۰۸
  • 191 بازدید
  • نقدی بر نمایش (تاوان) در سی و چهارمین جشنواره تئاتر فجر استان فارس به نویسندگی و کارگردانی (اصغر گروسی) از کانون منتقدان جشنواره؛ داریوش ثمر؛ ساعت شش عصر تو حیاط ابوریحان در انتظار ماندن برای دیدن نمایش خودش محل (سعادت) و( ادب) و (هنر) است و اینکه خودت رو به موقع به دروازه کازرون رسانده […]

    نقدی بر نمایش (تاوان) در سی و چهارمین جشنواره تئاتر فجر استان فارس

    نقدی بر نمایش (تاوان) در سی و چهارمین جشنواره تئاتر فجر استان فارس به نویسندگی و کارگردانی (اصغر گروسی)
    از کانون منتقدان جشنواره؛
    داریوش ثمر؛
    ساعت شش عصر تو حیاط ابوریحان در انتظار ماندن برای دیدن نمایش خودش محل (سعادت) و( ادب) و (هنر) است و اینکه خودت رو به موقع به دروازه کازرون رسانده باشی و سالی یک بار کمتر اتفاق میافتد بزرگان ، ریش سفیدان، بخردان و پیشکسوتان را در میان جوانان در همین حیاط جلوی تالار استاد لایق ببینی و ارزشمندی ایشان را در کلام و تجربه هایشان شنوا باشی ، منتظر ورود به نمایش جناب گروسی بودیم و از تجربیات و از فروتنی استاد حبیب بختیاری درس گرفتم که لرز پاییز و هوای بی حساب پاییزی، سرما برایشان ایجاد کرد و شاید همین کردار و اخلاق فروتن هنرمند است که باید بیاموزیم ،
    به هر روی با تاخیر زیاد وارد سالن شدیم و با نور گوشی صندلی را رهنمون ساختند، اولین اقدام نمایش انجام شد و کارگردان گفتند؛ دلیل تاخیر، گروه اجرایی نبوده و بهر روی طبیعی هم هست انصافا و همه تئاتری ها با این موارد اصلا مشکلی ندارند، عارض گشتم حتی سبب ساز گفتگو با بزرگان تئاتر هست،
    نمایش شروع شد ،
    با موسیقی رقص شادی در صحنه ایی تاریک بزن و برقص که بیشتر ترس ایجاد میکرد و این اولین پلان یا آغاز تئاتر تکان دهنده بود بیش از چند دقیقه شد سرو صدا ، تعمدی شد ، باشد فهمیدیم، افراط شد ، و یک فصل سرو صدا و دعوای دو برادر که یکی کم عقل یا بیمار روانی است و یک خواهر سرخورده از زندگی در یک کمترین قرارداد بنام دکور ، مثلا یک خانه ،
    این چیزی بودن که در گستره تماشای آن نشستیم و تا آخر که به وحشت و مرگ منتهی شد نشستیم،
    این تئاتر هم متوسط بود هم بسیار خوب بود ، اگر این مورد دوم یعنی بسیار خوب احساس نمیشد ، سخن سازنده نقد هم شکل نمی گرفت ، اما نقد آن دقیقا بازتاب یک توقع پاسخ نداده از جناب مخاطب است و سوال او این است چرا؟
    چرا باید بشینم و زندگی وحشتناک یک خانواده داغون بی پدر مادر و یک برادر دیوانه و یک برادر بی همه چیز شده لنگ پول و خواهری عاجز و شور بخت را ببینم؟ خب من قید مخاطب دارم و این پذیرای همه چیز دیدن روی صحنه تئاتر است این یکی نوشته ام نقدی روانتر و پرسشی تر است ،
    پاسخ ها را خودم استنتاج میکنم ، (تاوان) یک نمایش است که با تو قرار داد میبند برای هشتاد و پنچ دقیقه جهنمی را در یک خانه طبقه فقیر جامعه ببینی که نه واقع‌گرایانه باشد،
    وحشتناک باشد،
    که بگوید شما تاوان دیدن نمایش را پرداخت کردید بازی بی وقفه دیوانه وار و در مرز خارج شدن از اختیار اما قوی این بازیگر را ببینید چه دیوانه ایی را نمایان کرده ، در این نمایش ما با دیوانگی مواجه هستیم که اساسا جامه معقول نمایش را بیرون کرده و به مرز نوعی آزار هنرمندانه نزدیک شده، آخر چرا؟ این همان سوالی است که حق توقع آن را ندارم چون تماشاگر به دنیای کارگردان و گروه اجرایی وارد شده و قصد او دیدن این دنیای فرضی روی صحنه است،
    دنیایی که در نمونه های قدیمی ترآن بهتر دیده شده نمونه کاراکتر دیوانه (داداش) در نمایشنامه مخزن (جلال تهرانی) دیده شده او هم برادر خودش و دختر همراهش را میکشد، (البته محتوای نمایش مخزن انتقام است) اما در (تاوان) ضرورت فرهنگی تئاتری آن هرچه باشد نوعی انعکاس یافته نویسنده کارگردان است که بسی درازگویی ،جیغ و بسیارگویی، داد ، تکرار گویی، فریاد ، عربده، جیغ و باز هم فریاد دارد،
    در یک زندگی اجباری ،
    یک خوانواده بی پدر و مادر که یک برادر دیوانه دارند که از حد منطق اشارت کردم پیرهن دریده است اساسا باهم بودنشان کم منطق است چون دلیل نگهداری بیمار روانی غیر قابل تحمل با دلسوزی خواهر برابری نکند در منازل مختلف شهروندان (امروزی)ممکن است آدم کم عقل باشد اما واقعا کجای امروز یک دیوانه در حد زنجیری را در خانه نگه میدارند خاصه اینکه نیمه شب امنیت خواب هم نداشته باشید؟ اما بازیگران با انرژی بودند این سه بازیگر خوب به تشابه مثل گروهی بودند که ؛
    درد ، خنده از تحقیر ، حماقت ، شرایط تراژیک زندگی وحشتناکشان؛
    لفظِ کلِ زندگیِ لجن گرفتهِ بی پایانی بود که باید متحمل میشدیم با چاشنی طنز نیمه رکیک، با واژه زشت گُه،
    چرا نباید دلمان به نمایش آراسته شود تا آشفته؟ این به انتخاب هدف نویسنده متصل است .چرا نباید از این همه زجر چیزی جز پایان تلخ و مرگ و چاقو زدن های مکرر برادر دیوانه به خواهر بد بخت و دلسوزش نباشد؟
    با همه اینها، بازی ها، چشم‌گیر است خاصه دیوانه با ذهن و فیزیکی آماده ،(محمد امین محمدی) خوب بازی کرد ، طبق اهداف کار و متن ظاهر بود ، اما بیائیم برای داشتن معیار در برسی کار آقای گروسی از پرسش خارج نشویم چه دنیای برای مخاطب تصوّر و مهیا کردید ؟ هدف و انگیزه و روش جز بازتاب آن وقایع تلخ چه چیز است؟
    حقیقت دارد ، قبول اما چه دلیل هنری برای گفتن در قاب صحنه تئاتر دارد؟ باید برای مسولین بهزیستی اجرا شود، یا مسولین بیمارستانهایی که روانی ها را معاینه میکنند،
    باور کنید اگر از سر همراهی نمیگفتم ، بندِ نگاه هنری را از گفتم حذف کرده و به گِرد در دروغ میرفتم که آن راه را ندانم، بانو مریم دهقانی و آقای مهدی دلال در نقش های محوله بسیار موفق بودند این را با نزدیک بینی عارضم اما انگشت انتقاد بر زمان اثر بر عدم انطباق زمان لغات تاریخ گذشته در ساختار رئال امروز که برادر سالم با موبایل لایو رپ مینهد اما در دعوا واژگانش سه جلد و صیغه ، دِآخه پیشونی سیاه … آره بیوه زن لقمه دهن کسی نیست و … دیالوگهای دهه شصت و قبل تر مدل دیالوگ های مثلا کاراکتر های جاهل فیلم فارسی های قدیم میشنویم خواهر هم همینطور انگار زنی در دهه شصت و پنجاه است ، قدیمی حرف میزند و دیوانه هم که از گذشته کودکی عاشقانه میگوید لحن کلامش خیلی کلاسیک دهه پنجاه هست ( آره دستم به لبه حوض نمیرسید که چشمم تو چشمش افتاد …باباهه گفت شما کی محرم شدید که ….) این لحن امروزی نبود اگر رئالیسم جناب گروسی امروزی هست که ماشین شاستی بلند ۲ملیارد است سخن کاراکتر مال زمانی است که خودرو ۲هزارتومان بوده ، این شکاف زمانی قابل نقد است،
    دیگر آنکه طراحی صحنه چه ویژگی های کارآ در این کار داشت و آکساسوار گلدان و آن بند سبز که یک نور مجزا بر آن بود تا پایان کار نماد چیست؟ زندگی؟
    چرا خزان نشدند پس از مرگ خواهر بیچاره؟
    در نقدم سه مورد که ۱- انگیزه کارگردان که به انتخاب های او باز میگردد و۲- هدف او که یافتن محتوای کار از دید مخاطب است و ۳- روش اجرایی که داشتن معیار ثابت برای بیان هنری است نظر میکنم به یک نتیجه دو پهلو میرسم که همان کالبد نمایش( تاوان) را پوشش است از تعمد در ظاهر سازی بخت بد ،و هم بخت او در بیداری در کوشش است که لبه خوب کار است که در تعمدی پشت این عربده ها مخفی است (تاوان) یک مورد الهی را هم یدک میکشید بدون پیش فرض سازی ، اعتقاد به شفا در حرم امام رضا، چه رگه مذهبی در خواهر دیدیم که توجیه شفا خواهی را پیش تولید کند؟ یکباره بر کار منگنه شد که احساسی تر بشود؟ نیاز نبود یک نما از دل خواهر مثلا در نیایش باخدا مسیر منطقی طلب شفا را باز کند؟
    در آخر باز تاکید میکنم چون کار دارای قدرتهایی تاثیر گذار در بازی و خلق رویداد هایی خوب داشت که ریتم را حفظ میکرد و در گونه رئالیسم پر حرف و جدل ایرانی جا دارد (مثلا مدل اصغر فرهادی در سینما) میزانسن و دیالوگ ، کارهای معمول خانه و حرف ، دعواهای خانگی ایرانی با حرکت و حرف و گزاف گویی روزانه …اینها بستر رئال برای ارتباط را فراهم میکرد لبه دیگر کار که معقولانه نبود آنها، آن خوبی های تئاتر(تاوان) را مخدوش میکرد !
    این امید را دارم اگر اجرای عموم داشته باشند به انسجام و وحدتی در محتوا و فرم اجرا برسند و زمان کمتر برای ارتباط اعلی تر با تجدید نظر کار گردانی انتخاب و اتخاذ پذیرد.
    با اکرام.
    داریوش ثمر
    ۲۴ آبان ۱۴۰۲.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *