نقدی بر نمایش (مرگابن) در سی چهارمین جشنواره تئاتر فجر استان فارس به نویسندگی و کارگردانی (محمد امین خسروی خواه)
از کانون منتقدان جشنواره ؛
داریوش ثمر؛
وارد سالن که شدم تقادم با همراهی و هیجان دیدن نمایش مرا هرچه بیشتر به مخاطبی بدل میکرد که میخواهد بیشتر ببیند و زحمت یک گروه تئاتری را که به مهر تقدیم دیدگان مخاطب میشود بیشتر پذیرا باشد ، کار شروع شد و نور مخروطی و ارتفاع سقف بنیان نمایش را بنا کرد، که گاهی همین بنای نور با یک نور عمومی که همه جا را یکباره روشن میکرد جدا از قرار اولیه نوری میشد، نور خوب از اولین مشخصه ها بود که همراهی ام را بیشتر انگیزه میداد ، قبل از کار بروشور خواستم تا نام بازیگران گروه اجرایی و موزیک را بدانم اما نبود، رامین کشوری ،سید رضا علوی ،محمد علی امیری، را میدانستم و بقیه هنرمندان را از درگاه اخباری جستجو کردم که به اختصار این هنروران بودند
فاطمه منصور صفائیان
صیاد مرئی ،زهره اسکندری
سحر اسماعیل پور، علی یعقوبی،سیده ملینازیبا سیرت ،مصطفی نعمتی،…به هر روی میتوانم در باب آنچه که از نمایش(مرگابن) به نویسندگی و کارگردانی (محمد امین خسروی خواه) دریافت کردم را به عنوان نقد مثبت عنوانم میکنم که قبل از تصدیق خوبیهای این کار اول آنها را برایتان شناسایی کنم ، قبل از اینکه به متن گیچ کننده و معما گونه و محتوای آن بپردازم،
تفهیم تفوق فرم در اجرا با نظم خوب تمام بارگیری یک کار قابل قبول را کامل میکرد ،
کار منظم و تمرین شده بارگیری شده بود و با عنصر مشقت بازیگر همراه بود این کوشش هنر است که خود تشویق تماشاگر را میسازد که موفق عمل کردن کارگردان است، این امتیاز در دقت عمل نور، حرکت سازه های صحنه در تاریکی و قرار گرفتن دقیق بازیگر در جای خود نشان دهنده ممارست است که اجر تئاتر از همین ممارست استخراج میشود به هر روی تقارن ها در (نور) در (وسایل صحنه) به همراه طراحی البسه که جور بود با فرم و چهره کاراکترها که خوب گریم شده بودند از تکامل کوشش بیشتر این تیم خبر میداد،
این کوشش کلمه (اجرای منسجم) را تجسم عینی میبخشید و رضایت بخش بود، که عدم یک اشتباه گفتاری یا حرکتی وهمچنین تسلط بر میزانسن ها را بیشتر هویدا میساخت، بازیگران آنچه از آنها خواسته شده بود را با تمام قوا اجرا کردند و این اصرار کارگردان در انجام وظیفه رد پایی بود که دیده میشد ، هدایت (ملموس) بود اینکه خوب است خط کشی کارگردان دیده شود یا پنهان ماند بسته به نوع متن است که در این متن غیر رئالیستی جای تعجب هم ندارد که جا پای کارگردان پرنگ باشد، اما اطاله دیالوگ های همشکل و بعضا گفتگوهای تکرار شونده با یک الگوی گفتگویی کمی افراط در خرج کردن زمان بود ،
زمان آزار ایجاد میکرد و این مشکل تا حدی به (حوصله مخاطب) که در لطف تمهیدات کارگردان گره خورده مرتبط است کاش امین خسروی خواه با بی رحمی از دلبستگی های تطویل کلام خود در متن کاسته میکرد !
کاش،! به هر روی این سطور بالا شناسایی قبل از تصدیق(آفرین) بود که عارض گشتم،
اما از آنچه این تئاتر ایجاد ابهام برایم داشت نمیتوانم گذر کنم، چون همین مبهم بودن کمی دافعه داشت ، فاصله و بُعد ایجاد میکرد جای تقرب و نزدیکی به مفهوم،
و البته این بازتاب را در چند مخاطب دیگر در گفت های بعد از کار مشاهده کردم که در این قضاوت تنها نبودم،
مورد بعد انتخاب ایده و داستان است که ضرورت آنرا به عنوان یک شوک دریافت نکردم ،
این ضرورت در پیچیدگی ماجرای قتل یا بیماری روانی کاراکتر زن (سلنا) بیشتر کمرنگ میشد که درد او را درد خود نمیافتم یا دردی که با آن نه (من دردی) بلکه (هم دردی) کنم.
باید روایت دیوانهِ آن زن و شیاطین را پی میگرفتم و معما حل میکردم،
پس منِ مخاطب فقط بیننده غیر رابط میشدم با بُن متن،
این هم فاصله میساخت که به انتخاب متروک نویسنده بازمیگردد، متروک و دور ، این انتخاب البته خواست اوبوده اما ضرورت همگانی آن به دلیل فانتزی مدرن بودن، دور میشد و هم نزدیک ! چند پهلو بود،
زیرا قرار نیست نویسنده حتما برای مسائل روز موضوع بنگارد یا مسائل فرهنگی بومی خود ….اما داستان متروک مقدمه نیاز دارد تا با یک چنگال به ذهن مخاطب از ضرورت دیدنِ (هم دردی یا من دردی ) مرا متصل کند ، آگاه کند ،
البته شاید این خاصیت این گونه کارها است که یک سویه باشد! شاید با یک (نریشن) اولیه و توضیح کمی از رویداد کلی نمایش ذهن مخاطب اینقدر درگیر حل کردن معما نمیشد، البته مقدمه به شکل گروه فرم ارائه تصویری هم شد اما بیشتر نیاز بود تا در طراحی موزونها معنا جلوه گری کند،
اما بخشی از ذهن منِ مخاطب درگیر فهم چیدمان پازل متن میشد که کاش راحتر ، ساده تر، چیده میشد تا از شوق دیدن نکاهد،
داشتن معیار ثابت در میزانسن نباید از تکمیل داستان بکاهد معیار در جهت یکدست کردن اجرا ثبوت دارد نه در جهت تکرار، اینجا در تفریق اجرا به اجزا کارگردان کوشش داشت و گره ایجاد میکرد تا گره باز کند،
البته این تئاتر گنگ نبود،
(تایم کار خیلی زیاد شده) این زمزمه در جایگه تماشاگر البته با موزیک زنده و یک آهنگ اجرا شده خستگی کم میکرد،
دوستان باید درک کنیم در دنیای هنر امروز( ایجاز )
در کار نشانه قوت است و طولانی شدن زمان نشان از ضعف دارد،
اگر ایجاز بیشتر بود این همه بازی خوب تاثیر عمیق تری ایجاد میکرد و انرژی بازیگر هم تحلیل نمیرفت،و هضم ساندویچ های مفهومی و معماوار راحتر میشد، یادمان نرود بازیگر هرچه هم فیزیک آماده ایی داشته باشد توانایی محدودی هم دارد که تناسب آن با اندازه اجرا باید توازن سازد،
مثلا شومن (رضا علوی) چون کمتر حضور داشت انرژی بیشتری داشت اما کاراکتر ( رِد) که انصافا خوب بازی کرد خسته شده بود چون صحنه هایش زیاد بود، تابوت نمایش را (رِد) میکشید ،
در باب چهره آرایی و گریم کار از نقاط عطف شایان ذکر است خوب بود،
همچنین البسه و طراحی لباس ها خوب بودند ،
در باب موزیک وخاصه گیتار الکتریک به عنوان کسی که در چندین اثر تئاتری خود از این ساز استفاده کردم تجربه ایی که دارم این است واقعا ترکیب گیتار با کاخن جای ترکیب با پرکاشن را نمیگیرد و گاهی از عمق تاثیر گیتار میکاهد ، و اینکه دیستورد شدن ساز برای مثلا یک صحنه شیطانی نیازمند چند باند است تا تاثیر را از تمرینِ نوازندگی به اجرای حرفه اییِ دل انگیز تغییر دهد،
اما این گروه موسیقی کارشان را خوب انجام دادند،
وهمچنین خواننده که کوتاه اما قوی اجرا کرد،
مبحث بعد هستی شناسی و جهان های موازی و مباحث فرا فیزیکی که توسط کاراکتر استاد مطرح میشد به شکل شعار باقی میماند تا نتیجه علمی به محتوا بدهد،
مثل برنامه تلویزیونی که اشارتِ آن به سرمایه داری در تقابل علم در صورت حذف شدن ضربه نمیزد!
اما اگر نبود جذابیت هم کم میشد اینها پیوستگی های در جهت بسط معنا بود اما موازی سازی در معنا در میانداخت اما سعی در این داشت که تغییر فضا دهد فضای علمی با جمله (خفه شو استاد) هم تبدیل به جوک میشد
این استهزا را در نمیافتم، کاش بجای آن مانیفست بلند بالایی از استاد داشتیم تا رازهایی بگشاید نه اینکه از احتمالات فرا فیزیکی سخنی به اشارت کند،.
این موارد چون در مقال نقد به درازا میکشد و وسعت نوشتن حدود اندک دارد فقط اشارت شده این اشارت ها در راستای خدمت به تئاتر است و اینکه اگر اثر موثر و خوب نبود اشارتی هم نمیبود،
به هر روی کارگردانی این نمایش با قدرت و دقت انجام گرفته بود و (نظم) که این از خواص خوب کار بود و هویت نمایش را سامان میداد، این سامان بدون اینکه در وادی مکاتب تئاتری بشوم و برچسب بزنم قطعا در دسته آثار (مدرن) معنای روشنفکرانه ساطع میکرد،
و اظهار و تشریح خصوصیات سبک های نزدیک به این مدل اجرا چون در وادی مرور دانسته های هر تئاتری هست در مطلب بار اضافه میشود به رنگ چند سبک کار آغشته بود پس از باز کردن مکتب آن میگذرم،
در مورد بسیاری از کم و کیف این نمایش قطعا دیگر منتقدان محترم در کانون منتقدان فارس اظهار نظر خواهند داشت.
با سپاس از شما هنرمندان.
داریوش ثمر.
۲۳ آبان۱۴۰۲.
دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | |||||||
خبرنگار دیدگاه نیوز در شهر شیراز می باشد. وی مستندساز، تدوینگر و عکاس شیرازی است که فعالیت خود را از سال ۸۸ با انجمن سینما جوانان شروع کرده و ساخت مستندهای “دروازه حقیقت”، “من میخوام معتاد بشم”، “طاووس ها پرواز را نمیفهند”، “سوداگرانِ بی سودا”، “وداع”، “آبفروش”، “کتایون” و “فروزان” را در کارنامه دارد، وی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و سینمایی قلم میزند .
دیدگاهتان را بنویسید