×
آخرین اخبار

فارسی گویان ۲

  • کد نوشته: 147629
  • ۱۴۰۲-۰۵-۱۴
  • 136 بازدید
  • با گذر از سده های زمانی به قرن هفتم و هشتم که برسیم پایه های زبان فارسی ستون های جاودانگی خود را پیدا میکند با ظهور شاعرانی چون سعدی بزرگ و …

    فارسی گویان ۲

    به گزارش خبرروز، داریوش ثمر نویسنده کارگدان نمایش در یادداشتی با عنوان “فارسی گویان ۲” آورده است:

    این مقال در ادامه گفت در باب سخن پارسی است که طی دو پژوهش اجمالی در مقاله قبلی تقدیم شدو اینک دومینِ آن ؛
    از نگاه تاریخی تا برشگاه قبل از حمله مغول نظر شد و اکنون شعر و سخن فارسی را از مقطع تیموری امتداد میدهیم،
    (البته این نوشتار به کل تاریخ به ترتیب حضور سلاطین اشارت نداشته ، مهم سیر ادبیاتی است که آن هم اوّل بنا به اندازه مقال مجالِ بسطِ مختصر دارد و دلیل دوّم شاگرد بودن این حقیر است)،
    شعر فارسی و کلام حکیمان ایران در سیطره حضور مغولان به سادگی و همگانی شدن تمایل داشت ، اما شاعران جدید همچنان پیرو پیشینیان خود بودند، شاعرانی که از تیغ توحش جان به در برده یا در سایه تکامل فکری حکومت مغول به بسط فرهنگ ایران زمین کوشیدند و آسمان فرهنگ ایرانِ این دوره از ستارگانی پرفروغ است، از شاعران بی همتا، و هم از دسته ایی از شاعران کمتر دیده شده موسوم به (متوسطین) که مثنوی ها و اشعار و کتابت را به ساده گفتن مبدل کردند، و گاهی ابیات آنان به سستی و ترکیب های کم بها نیز گرایش پیدا میکرد،
    اما یادمان نرود همه شاعران ایران، یاری دهنده فرهنگ این مرز و بوم بودند و دسته بندی از درجه و مرتبت اصلی آنان نمی کاهد،
    برخی از شاعران و هنرمندان دسته متوسطین برای نمونه میشود نام برد از؛
    شهاب ترشیزی
    (منجم ، شاعر، خطاط و نقاش بود تذکره نویسان وی را شیرین کلام ،خوش طبع ، استاد، فصیح ، بلیغ، آگاه به کمالات صوری و معنوی معرفی کرده اند.
    اشعاری در مدح ائمه و پیامبر اکرم (ص) غزلیات و قصاید زیبای دیگرو مثنوی های عاشقانه  از مضامین اشعار اوست..
    همچنین که ضمن مدح درباریان وی در هجو گفتن نیز قدرت و مهارتى عجیب داشته است.
    چنان که خود می گوید :
    گرچه خاموشم ز پُر گفتن ولی
    هست کِـلک من ،  زبان روزگار
    خامه ی من در کف من وقت هجو
    هست تــیری در کـمان روزگار)
    سیمی نیشابوری
    (نقاش، مُذَهِّب، خطاط و شاعر بود وى در مشهد سکونت داشت و مکتب‌دارى مى‌کرد. سیمى از کاتبان دربار بایسنقر میرزا و شاگرد جعفر بایسنقرى بود و هفت قلم را خوش مى‌نوشت.
    شعر را نیز نیکو مى‌سرود و در سرعت قلم بى‌نظیر بوده است. در معمارى و رنگ‌آمیزى و مرکب‌سازى و افشان‌گرى و تذهیب و رنگ کارى کاغذ سررشته داشت و در بعضى از این هنرها رسالاتى تالیف کرده و معمیات او متداول بوده است. از شاگردان وى عبدالحى منشى استرآبادى بود. بنا به روایتى در یک شبانه‌روز دو یا سه هزار بیت به نظم درآورد و یکصد و بیست مکتوب شد که هر یک ده سطر بوده است)
    غیاث شیرازی
    (او اهل قلم ، هنر و معرکه گیری بود ،در کتاب‏های تذکره سخنوران و دانشمندان مانند تذکره (روز روشن) تألیف محمّدمظفّر حسین صبا، و تذکره نصرآبادی تألیف محمّد نصرآبادی و تذکره هفت اقلیم تألیف امین احمد رازی مختصری در چند سطر از کمالات غیاث شیرازی نوشته شده است)
    خیالی بخاری
    ( ادیبی بود که در ماوراءالنهر می‌زیسته است. خیالی بخاری از معاصران و شاگردان خواجه عصمت بخاری است)
    بابا سودائی
    (شاعر و صوفى بود. وى از مردم ابیورد خاوران بود. و به همین جهت در آغاز خاورى تخلص مى‏کرد. وى مردى عارف مشرب و وارسته بود. با شاهرخ و بایسنقر معاصر و اشعارى در مدح ایشان سروده و در نزد هر دو محترم بوده است)
    طالب جاجرمی
    (مولانا محمّد طالب جاجرمی از زمره شعرای کمترشناخته شده است که زادگاهش خراسان است و بیش از سی‌ سال از عمرِ شاعریش را در شیراز گذرانده)
    هلالی جغتائی
    ( مولانا هِلالی جغتایی اَستَرآبادی یکی از شاعران پارسی‌گوی ایرانی در پایان عهد تیموری بود. برجسته‌ترین اثر او مثنوی شاه و درویش است که به زبان آلمانی نیز ترجمه شده‌است.)
    هاتفی خرجردی
    ( عَبدُالله هاتِفی خَرجـِردی خُراسانی یا هاتفی جامی شاعر ایرانی اواخر روزگار تیموری و اوایل دوره صفویه است. او پسر خواهر شاعر ایرانی عبدالرحمن جامی بود)
    و بسیاری دیگر از ادیبان…
    غزل ها در این دوره به سادگی و در پاره ایی به گفتگو دو نفره نزدیک میشد،
    یکی از دلایل سادگی،
    حضور دسته ایی از شاعران بود که ترک زبان بودند که فارسی آموخته بودند و کمتر با آثار گذشتگان سخن ایران ارتباط داشتند ، اما همین خاصیت به دلیل زنده بودن سخن فارسی که انگار خودِ ادبِ فارسی یک موجودی زنده است، و دارای هویّت ایرانی است ،
    سبب شد که نکته سنجی و نکته گویی
    و گنجاندن مفاهیم باریک و نازک در اشعار درون مایه ها را حفظ کند و حتی جلا هم دهد!،
    اما آشفتگی حضور ایلخانان مغول و مناقشه های مختلف در ایران خاصه منطقه ادیب پرور خراسان آن زمان، سبب رکود ، ممانعت و ضدیت فرهنگی شد و بسیاری از بزرگان و حکیمان و ادیبان را برای حفظ جان به کوچ و پراکندگی و آوارگی مجبورساخت،
    و برخی نیز به چنگال جهل زمانه گرفتار آمدند و شهید شدند، همچون *عطار نیشابوری* که سراینده ؛ خسرونامه‌،
    مُختارنامه‌، الهی‌ نامه‌،
    اسرار نامه‌، مصیبت‌ نامه‌، منطق‌ الطّیر و دیوان‌ قصاید و غزلیات‌ بود،
    او عارفی یگانه با گرایش صوفیانه بود که در غزل هایش از عشق زمینی هم مشاهده میشود اما بیشتر آثارش به مضامین‌ عرفانی‌ مانند؛ فنا و بقا، و دیگر مسائل‌عرفان‌ِ نظری‌ سویه و دقت داشت،
    دیگر بزرگ بی همتا در آن دوران پرآشوب *مولانا جلال الدین بلخی* است که البته با کوچ اجباری پدرش زنده ماند، البته آنزمان او نوجوان بود و پدرش
    بهاءولد از مشایخ‌ صوفیه‌ ماوراءالنهر و از شاگردان‌ نجم‌الدین‌کبری‌ بود. وی‌ به‌ دنبال‌ اختلاف‌ با سلطان‌ محمد خوارزمشاه‌، همراه‌ باخانواده‌ وشماری‌ از یارانش‌ از مشرق و خراسان  بیرون‌ آمد و در غرب‌ به‌ آسیای‌ صغیر پناه‌ برد. خود وی‌ در سخنانی‌ که‌ در روزهای‌ آخر خروج از بلخ ایرادکرد، گفت‌؛ به‌ خاطر حمله‌ مغولان‌ منطقه‌ را ترک‌ می‌کند. بهاءولد مریدان‌ بسیاری‌داشت‌ و زمانی‌ که‌ حرکت‌ کرد، سیصد شتر کتاب‌های‌ نفیس‌ و اسباب‌ خانه‌ اوواطرافیانش‌ را حمل‌ می‌کردند. او ابتدا به‌ بغداد و سپس‌ به‌ مکه‌ رفت‌ و در نهایت‌ به‌دعوت‌ یکی‌ از سلاطین‌ سلجوقی‌ آسیای‌ صغیر، در قونیه‌ سکونت‌ گزید،
    نکته جالب در آن زمان ملاقات مولانا و پدرش با عطار است، بدیع‌الزمان فروزانفر در شرح احوال عطار و در بخشی که با عنوان (مولانا و عطار) است، آورده است:
    بنابر گفته جامی و دولتشاه وقتی که مولانا به همراه پدر خود از بلخ هجرت گزید،
    در نیشابور با شیخ عطار ملاقات نمود و عطار کتاب (اسرار نامه) را به وی هدیه داد.
    این که ملاقات ممکن است اتفاق افتاده باشد صحت دارد،
    برای آن که وقتی بهاء ولد از خراسان سفر کرد هنوز عطار در قید حیات بود و از رسوم صوفیان است که در سفر هر جا مرد عالم و سخندان بشناسند به زیارتش روند، علی‌الخصوص که عطار یکی از مردان بنام و شعرای بزرگ بود و قطعا بهاء ولد اشتیاق دیدار او را داشت و فرصت را غنیمت شمرد. مهاجرت بهاء ولد در سال ۶۱۶ و یا ۶۱۷ اتفاق افتاد زیرا مطابق روایت سلطان ولد پس از آن که وی از بلخ بار سفر بست تاتار و مغولان قصد آن اقلیم کردند،
    شهر زیبای بلخ را گشودند و قتل عام کردند!!

    کرد از بلخ عزم سوی حجاز،،
    زانکه شد کارگر در او آن راز
    بود در رفتن و رسید خبر،،
    که از آن راز شد پدید اثر،،
    کرد تاتار قصد آن اقلیم،،
    منهزم گشت لشکر اسلیم،،
    بلخ را بستد و به زاری زار،،
    کُشت از آن قوم بی‌حد و بسیار،،
    (ولدنامه)،
    در سیر ادبیات کهن پارسی هرچه پیش میرویم از سده های پس از حمله مغول نکته پردازی های شعر و درون مایه های شعر فارسی به ویژه شعر غنایی پربارتر میشود و خوانندگان عمق و عظمت ادب فارسی را بیشتر احساس میکنند،
    که هویت طلبی خود را قبل این دوران از فردوسی و دیگر سرایندگان پارسی به ارث برده بود و در دریای متلاطم تاریخ ایران ادب و حکمت پارسی گویان حفظ کننده فرهنگ ایران بود،
    با گذر از سده های زمانی به قرن هفتم و هشتم که برسیم پایه های زبان فارسی ستون های جاودانگی خود را پیدا میکند با ظهور شاعرانی چون؛
    سعدی بزرگ،
    خواجو ، کمال الدین اصفهانی ، بابا فاضل کاشی ، بساطی سمرقندی ، زراتشت بهرام ، بلیانی کازرونی ، شمس تبریزی ، شیخ اطمعه ، نعمت الله ولی ، فقیه کرمانی، مغربی تبریزی و ده ها بلکه صدها نامدار ادیب…تا زمانه حافظ شیرازی یا خواجه شمس الدین متخلص به حافظ و ملقّب به لسان الغیب،
    و دگر نامداران
    ودگر شاعران
    که ذکر نام و القابشان خود دفتری مجزا میطلبد،
    اما اجازت میخواهم تا مقطع قرنهای ذکر شده مقاله را پایان دهم که در نوشتار بعدی بتوانم به تاثیر حضور چند چهره جهانی ادبیات ایران در میانه تاریخ یعنی بزرگان هم عصر سعدی و حافظ نگاهی اجمالی انداخته و مجدد درس خدمت شما پس دهم،
    با سپاس از خوانش شما ،
    منابع از ؛
    تاریخ ادبیات، کتب مرتبطه و منابع اینترنتی،

    داریوش ثمر.
    ۱۵ فروردین ۱۴۰۲.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *