این تضاد این سؤال را ایجاد میکند که چطور میشود به میراث یک سرزمین افتخار کرد و مصادیق همان میراث را نادیده گرفت؟ آیا قرار است نمادهای حقیقی میراث تاریخی ایران تخریب و تنها مواردی گزیدهشده با مجسمههای برنزی و فایبرگلاس و تصاویر بیلبوردی -آنهم نادرست و تحریفشده- باقی بماند؟
شهرداری تهران تندیس آرش کمانگیر و شاپور ساسانی را در میادین اصلی شهر نصب میکند؛ بهنام یادآوری تاریخ و قهرمانان ملی. اما در سوی دیگر همین شهر، یک اثر جهانی با موافقت همان نهاد و سکوت میراثفرهنگی در معرض تهدید است. نقشبرجسته پیروزی شاپور ساسانی بر امپراتور روم در حالی بر بیلبوردها مینشیند که شکافهای عمیق ناشی از فرونشست زمین تا چند قدمی همان اثر در نقشرستم پیش رفته است.
درحالیکه میراث تاریخی ایران از هر سو در معرض تهدید است و مسئولان کمبود بودجه را دلیل ضعف در حفاظت و مرمت آثار میدانند، بودجههای کلان صرف پروژههای پرابهام و پرهزینهای میشود که بیشتر به نمایش ملیگرایی شباهت دارند تا پاسداشت واقعی میراث ملی. کدام را باید باور کرد؟ نمایش پرسروصدای توجه به میراث ملی، یا بیتوجهی عمیق به آثار تاریخی که زیر فشار توسعه بیضابطه و سودجوییها روزبهروز بیشتر آسیب میبینند؟ نمونه روشن این دوگانه را میتوان در ماجرای تازهترین پروژه شهرداری تهران دید: رونمایی از مجسمهای از صحنه پیروزی شاپور ساسانی بر امپراتور روم.
تحریف زیر نورافکن، حقیقت بیرون قاب
«حسین فیضی»، باستانشناس، معتقد است: «این مجسمه، یک کپی بسیار ضعیف، بیکیفیت و غیرقابلاستناد از نمونه اصیل است. اول به این دلیل که در آن دست بردهاند و از طرح اصلی نقشرستم فاصله گرفتهاند. دوم، به این دلیل که در جزئیات، هیچ مشورتی با باستانشناسان انجام نشده است.» او میگوید: «اگر هدف بازسازی بود، باید نسخهای دقیق از نقشرستم ساخته میشد؛ چراکه عکسهای واضح و دقیق از آن موجود است. علاوهبراین، معنا و ترکیب صحنه در مجسمه جدید کاملاً نادرست است؛ بهگونهایکه گویی شاپور، مشروعیت یا خبر پیروزی را به امپراتور رومی میدهد! این برداشت، کاملاً خلاف واقع و تحریف تاریخ است.»
فیضی معتقد است: «غیر از جنبه محتوایی، از نظر فنی و هنری نیز مجسمه بسیار ضعیف و بیکیفیت است. میشد هزینهای که برای ساخت آن صرف شده -که احتمالاً میلیاردی است- برای حفظ و مرمت و حتی معرفی بیشتر اثر اصلی در نقشرستم یا آثار تختگاه پارسه صرف شود؛ آثاری که با مشکلاتی مانند گلسنگ و فرونشست زمین روبهرو هستند. ساخت چنین کپی ضعیفی در شرایطی که اثر حقیقی شرایط نامناسبی دارد، هیچ ضرورتی نداشت.» اما مسئله فقط خطاهای محتوایی نیست. اثر اصلی که طراح این مجسمه ادعا میکند از آن الهام گرفته، یعنی نقشبرجسته شاپور در نقشرستم، امروز در شرایطی بسیار نگرانکننده قرار دارد. مطالعات انجامشده در سالهای اخیر نشان داده است فرونشست دشت مرودشت تا فاصله ۱۰متری نقشرستم و ۳۰۰ تا ۵۰۰ متری تختجمشید پیشروی کرده است. تشدید فرونشست که نتیجه برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی و ضعف در مدیریت منابع آب در چند دهه اخیر است، بسیاری از آثار تاریخی ایران را، بهویژه در استانهای فارس و اصفهان، تهدید میکند.
«محمدجواد جعفری»، مدیر پایگاه جهانی تختجمشید، درباره آخرین وضعیت نقشرستم، به مطالعات صورتگرفته درباره فرونشست زمین در محدوده این اثر اشاره میکند و میگوید: «هرچند گفته میشود این پدیده تأثیر مستقیمی بر نقوش صخرهای ندارد، اما درباره فرونشست نگرانی همه ما جدی است و لازم است تصمیمهایی در سطح کلان گرفته شود.» او تأکید دارد: «با هرگونه دستکاری در سفرههای آب زیرزمینی در محدوده حریم درجه یک و دو تختجمشید و نقشرستم مخالفایم. اما اقدام در مورد این مسئله و عرصه تصمیمگیری برای آن فراتر از پایگاه میراث جهانی است.»
بهگفته جعفری، با اعتباراتی که در سالهای اخیر تخصیص پیدا کرده، مطالعات مربوط به فرونشست در محدوده نقشرستم انجام شده و نتایج آن بهزودی و در هفته پژوهش ارائه میشود. اما مسئله این است که با وجود اینکه سالهاست کارشناسان به ریشهیابی علمی علل بروز و تشدید این پدیده پرداختهاند و علاوهبر هشدارهای جدی، راهکارهایی علمی برای کنترل آسیب ارائه کردهاند، هنوز اقدامی جدی برای کاهش آسیب فرونشست در محدوده آثار تاریخی انجام نشده است.
گاف بزرگ تاریخی و هنری
نقدها درباره رونمایی از تندیس شاپور ساسانی در میدان انقلاب، فقط به بیدقتی فنی یا غفلت از خطر فرونشست وارد نیست؛ مسئله دیگر تحریف آشکار مفهوم تاریخی این نقشبرجسته ساسانی است. این اتفاق، اختلافنظر قدیمی میان باستانشناسان و مورخان را هم دوباره زنده کرد؛ اختلافنظری که سالهاست در مورد هویت رومیان حاضر در نقشبرجسته شاپور ساسانی وجود دارد. اما فارغ از اینکه کدامیک از افراد حاضر در این نقشبرجسته که بخشی از آن در تندیس میدان انقلاب بازنمایی شده، والرین است و کدامیک فیلیپ عرب؛ بسیاری از باستانشناسان معتقدند این تندیس نهتنها بازنمایی نادرستی از تاریخ است، بلکه تحریف مستقیم یکی از آثار شاخص باقیمانده از دوران ساسانی محسوب میشود.
فیضی با اشاره به جزئیات نقشبرجسته اصلی در نقشرستم میگوید: «در نبرد شاپور با رومیان، سه امپراتور رومی شکست خوردهاند. روایت این پیروزی در پنج نقشبرجسته باقیمانده از دوران ساسانی ثبت شده است. برخی پژوهشگران درباره نقشبرجسته موجود در نقشرستم معتقدند فردی که شاپور دستش را در دست گرفته، والرین است و فرد زانوزده فیلیپ عرب. برخی دیگر -از جمله والتر هینتس- فرد زانوزده را والرین میدانند. اما با توجه به اینکه در نقشبرجستههای ساسانی گرفتن مچ دست نشانه اسارت بوده و در کتیبه کعبه زرتشت، شاپور اشاره کرده: «من با دستان خود، والرین را دستگیر کردم» منطقیتر آن است که فرد ایستاده والرین باشد. البته اختلافنظر همچنان وجود دارد.»
اما مهمترین ایراد مجسمه بهگفته فیضی، دخالت در ساختار سیاسی و تصویری نقش ساسانی است: «دادن دیهیم یا حلقه -چه حلقه فرّه پادشاهی که روبانی به آن متصل است، چه حلقه پیروزی- در هنر ساسانی معنای مشخصی دارد. اما هیچگاه این حلقه به فرد شکستخورده تقدیم نمیشود. در نقش اصلی، دست راست شاپور مچ دست والرین را گرفته و حلقهای در دست ندارد. افزودن حلقه به دست شاپور در تندیس، دستبردن آشکار در حقیقت تاریخی است. طراح بدون مشورت با باستانشناسان، چنین صحنه نادرستی را به نقشبرجسته اضافه کرده است. این نقشبرجسته را میتوان جزو پنج نقشبرجسته برتر ساسانیان دانست. بنابراین، دستبردن در جزئیات آن، بههیچوجه مورد تأیید نیست.»
فیضی این مجسمه را «خلق یک دروغ» میداند و معتقد است: «از هر زاویهای نگاه کنیم، این حلقه در دستان شاپور اصلاً معنا و مفهومی ندارد. ترکیب فرد زانوزده و آن حلقه در دستان شاه اصلاً به کلیات مفهوم این نقشبرجسته ربطی ندارد.»
نمایش یا احساس مسئولیت؟
این تندیس که نیمه آبان در میدان انقلاب رونمایی شد، بهگفته مدیران شهرداری قرار است پس از ۲۰ روز به ورودی فرودگاه مهرآباد منتقل شود؛ بدون آنکه کسی درباره هزینههای آن و بیتوجهی به ظرافتهای تاریخی و تحریف نقش اصلی پاسخگو باشد. حتی در میان هیاهویی که شهرداری تهران برای رونمایی از این اثر پر بحث و ایراد ایجاد کرد، فرصتی برای آشنایی و گفتوگو درباره نقشبرجسته نقشرستم و اهمیت تاریخی آن در جامعه فراهم نشد و اگر انتقادات کارشناسان درباره تحریفهای صورتگرفته در این اثر نبود، هیچ سخنی از نقشرستم و تاریخ پشت این اثر به میان نمیآمد.
درنهایت، ماجرای این تندیس بازتاب همان تناقضی است که سالهاست میراثفرهنگی ایران با آن درگیر است؛ سخنسرایی و نمایش افتخار به میراث غنی تاریخی در برابر بیاعتنایی به مصادیق همان میراث. ماکت شاپور و والرین جابهجا میشود و چهبسا بهزودی فراموش شود، اما نقشبرجسته شاپور و هزاران اثر تاریخی دیگر راهی برای جابهجایی و نجات از فرونشست، آسیبهای توسعه نامتوازن، سدسازی، تجاوز به حریم، کمبود بودجه مرمت و حفاظت و نبود مدیران متخصص ندارند.
| دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | |||||||
بدون نظر! اولین نفر باشید