صحرا اسدالهی را بیشتر در مقامِ بازیگری کار بلد و خوش آتیه میشناختم که در آثار کوتاه و بلند به ایفای نقش میپردازد، اما برای اولین بار با اثری مواجه شدم که ساختهٔ دست خودِ اوست، اثری با رگه های فمنیستی البته لیبرالانه با گونه ای فرافیلم و بدون کات بطوریکه شخصیت اصلی فیلم مقابلِ دوربینِ خودش نشسته است و به صورت مونولوگ در حالِ نمایش از خویش است.
از بازی های ضعیفِ کاراکترهای فرعی و شخصیت پردازیِ تیپیکال و نخ نمای کاراکترهایشان که بگذریم، صحرا اسدالهی بازی درخشانی را از خود به نمایش میگذارد.
اما از همه ی این ها مهم تر در فیلم عنصری که به صورت پراپ فرض شده بود نظرم را به خود جلب کرد، فندکی که خود رژ لب نیز بود این پراپ که به وسیله ی کارگردان از شخصیتِ اصلی خلع و قبضه میشود، قرار است به ما چه بگوید؟ اگر شخصیت اصلی سیگار نمیکشد پس داشتن فندک به همراه خودش برای چیست؟ شاید در نهایت نظرِ صحرا اسدالهی این باشد که اگر جلوی زیبایی زنانه را بگیرید، روی دیگر آن فعال خواهد شد و آتش به پا خواهد کرد، زنی که از منظر فیلمساز در حال حاضر شاید دچار اسپاسم شده و دلیل انفعالش نیز همین شوک و اسپاسم باشد، بگذریم.
اما شاید دور از موضوع نباشد تا در پایان جهتِ آگاهی مخاطبین به چند خطی از سوزان سانتاگ در کتابِ جهان سوم زنان و جستارهایی دربارهی زن، اشاره کنم.
سوزان سانتاگ عنوان میکند هر برنامهی جدی برای آزادی زنان باید از این پیشفرض شروع کند که آزادی فقط برابری نیست که این از ایدهی “لیبرال” منشا گرفته است. آزادی زن به معنای قدرت است. زنان بدون کاهش قدرت مردان نمیتوانند آزاد شوند. آزادی آنها نه تنها به معنی تغییر آگاهی و ساختار اجتماعی در روشهایی است که هر چه بیشتر قدرت انحصاری مردان را به زنان انتقال میدهد، بلکه ماهیت قدرت نیز باید تغییر کند و هر چیزی کمتر از تغییر اینکه چه کسی قدرت دارد و قدرت چیست، آزادی نیست، بلکه تسکین است.
۱۴۰۳/۰۱/۰۹ محمد ناصریراد / شیراز
دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | |||||||
خبرنگار دیدگاه نیوز در شهر شیراز می باشد. وی مستندساز، تدوینگر و عکاس شیرازی است که فعالیت خود را از سال ۸۸ با انجمن سینما جوانان شروع کرده و ساخت مستندهای “دروازه حقیقت”، “من میخوام معتاد بشم”، “طاووس ها پرواز را نمیفهند”، “سوداگرانِ بی سودا”، “وداع”، “آبفروش” و “کتایون” را در کارنامه دارد، وی در حوزه های اجتماعی، فرهنگی، هنری و سینمایی قلم میزند .
دیدگاهتان را بنویسید