همهچیز از روزی شروع شد که زنی روستایی که شوهرش را از دست داده بود از حرفهای مردی دلخور شد و سفره دلش را برای پسرش باز کرد. پسر این زن بعد از شنیدن حرفهای مادرش سراغ مردی که باعث ناراحتی مادرش شده بود رفت و با او درگیر شد و این آغاز درگیری خونین بین ۲ طایفه در خوزستان شد؛ درگیریای که در جریان آن ۲۰نفر جان خود را از دست دادند و حالا با پادرمیانی مسئولان قضایی و بزرگان ۲ طایفه بین طرفین صلحی شکننده برقرارشده است. یکی از افرادی که در این مدت به اتهام قتل در زندان بود حالا با پابند الکترونیک آزاد شده است. او در گفتوگو با همشهری از چگونگی وقوع درگیریهای خونین بین ۲ طایفه و پایان این نزاع صحبت کرد.
خودتان را معرفی کنید و بگویید درگیریهای بین این دو طایفه چطور آغاز شد؟
امانالله باقرنژاد هستم. من از طایفه محمدی هستم و طایفهای که با آنها از مدتها قبل درگیری داریم طایفه محمدموسایی است. همگی لر و ساکن روستای پتک جلالی در باغملک هستیم. هر دو طایفه تا چند سال قبل به خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زندگی میکردیم. آنها نزدیک به ۷۰خانواده و ما حدود ۲۰۰خانواده بودیم. درگیری از یک بگومگوی ساده شروع شد اما در ادامه کار به جایی کشیده شد که حدود ۲۰نفر جانشان را از دست دادند.
درباره شروع این درگیریها بیشتر توضیح دهید.
یکی از افراد طایفه مقابل که سن زیادی هم داشت به یک خانمی از طایفه ما که شوهرش فوت شده بود توهین کرده بود و این درگیری به این شکل از سال ۹۴شروع شد. پسر این زن روز ۸ خرداد سال ۹۴ مقابل خانه فردی که توهین کرده بود رفت و اعتراض کرد که چرا به مادر من توهین کردهای و از آن روز درگیریها شروع شد. اول پسر جوان با دست بهصورت مرد زده بود و در ادامه پسران مرد از او هواداری کرده بودند و با هم درگیر شدند.
بزرگان منطقه در این دعوا پادرمیانی کردند و از هر طرف ۵نفر که در دعوا بودند دستگیر و به کلانتری منتقل شدند و در آنجا اما بزرگان تلاش کردند که طرفین درگیری با یکدیگر صلح کنند اما متأسفانه چند جوان که اصلا خبری از ماجرا نداشتند دخالت کردند و درگیری دوباره شروع شد و همان روز، درگیری طوری بالا گرفت که حدود ۵۰۰نفر با هم درگیر شده بودند و حدود ۱۰۰نفر با سنگ و چوب و چماق مجروح شدند. دست و پا، سر، فک و… افرادی دچار شکستگی شد. این درگیری دستهجمعی طوری بود که دوطرف از همه طایفه و فامیلشان کمک خواستند و از اهواز، کهگیلویه و بویراحمد و… آمدند و درگیری بزرگتر شد. در این درگیری حتی تیراندازی هم اتفاق افتاد که برادر من هم بهخاطر اصابت گلوله مجروح شد. آن روز فقط آنها تیراندازی میکردند و از طرف ما کسی تیراندازی نکرد. برادرم را به رامهرمز و بعد به اهواز منتقل کردیم.
روزی که درگیری اتفاق افتاد چرا نیروهای انتظامی دخالتی نکردند؟
آن روز در کلانتری روستا نیروی زیادی نبود. شاید کلا ۶-۵ نیرو آنجا بود که کاری از دستشان ساخته نبود. اما بعد که نیروی بیشتری آمد من جلو رفتم و داد میزدم و آنها پشت سرم آمدند و نزدیک غروب بود که ۲ طایفه از یکدیگر جدا شدند و هر کسی سر خانه و زندگیاش رفت. بعد هم بزرگان دوطرف و امام جمعه رامهرمز آمدند و میانجیگری کردند تا درگیری تمام شود. برادر من نزدیک ۲۰روز در بیمارستان بستری بود و وضعیت وخیمی داشت. به ما پیشنهاد کردند که دیه بگیریم. بعد گفتند به شما چک سفید امضا میدهیم. گفتند هر زمانی دیه قطعی آمد دیهتان را بگیرید و رضایت بدهید.
با وجود پادرمیانی بزرگان چطور شد که درگیریها باز هم ادامه پیدا کرد؟
یک هفته بعد بود که آمدند گفتند باید افرادی که در درگیری حضور داشتهاند خودشان را تسلیم کنند. این در حالی بود که ماجرا تمامشده بود. من رفتم صحبت کردم که اگر این افراد زندانی شوند دوباره درگیریها شروع میشود که کسی گوش نکرد. در این ماجرا ۳نفر از ما را دستگیر کردند و از طرف مقابل کسی را دستگیر نکردند. این در حالی بود که در درگیری برادر من تیر خورده بود اما از آن طرف هیچکسی را دستگیر نکردند.
در ادامه چه اتفاقی افتاد؟
روز ۲۳شهریور ۹۴بود که من در باغملک بودم که شنیدم بهخاطر دستگیری این ۳نفر همه ریختهاند توی خیابان و درگیری شدهاند. بچههای ما رفته بودند سمت خانههای آنها و درگیر شده بودند که در این درگیری ۹نفر در روستای پتک کشته شدند که یک نفر از ما و ۸نفر از آنها بود. در این درگیری اغلب افراد مسلح بودند و آنهایی که وسیلهای نداشتند هم با سنگ میزدند. از طرفی همان روز ۱۳نفر از طایفه ما هم هدف گلوله قرار گرفتند اما مجروح شدند و از ما فقط یک نفر کشته شد ولی متأسفانه همه افرادی که از آنها تیر خورده بودند کشته شدند. اغلب افرادی که در این درگیری حضور داشتند جوان و نادان بودند که این اتفاق افتاد.
چرا یک مسئله کوچک و پیشپا افتاده به چنین درگیری ادامه داری تبدیل شد؟
رسم بدی که وجود دارد این است که وقتی درگیری اتفاق میافتد همه میروند و دعوا را نگاه میکنند و به همین دلیل تعداد تلفات زیاد میشود. در این درگیریها حدود ۵۰-۴۰ نفر از ما دستگیر شدند و تعداد زیادی هم از آن طرف دستگیر شدند.
زمانی که این درگیری اتفاق افتاد شما کجا بودید؟
وقتی درگیری اتفاق افتاد من در روستا نبودم اما وقتی برگشتم فهمیدم که پسرم تیر خورده است. او را برداشتم و بردم بیمارستان رامهرمز. آن زمان پسرم در کلاس اول دبیرستان درس میخواند. چند نفر که در آنجا بودندگفتند چرا آمدهای؟ گفتند طایفه مقابل ۸نفر کشته شده است و شاید اگر تو را اینجا ببینند تو را به تلافی آنها بکشند. من هم از بیمارستان بیرون آمدم. چند روز این طرف و آن طرف بودم که پیغام دادند باید بیایی و خودت را معرفی کنی و اسمت در بین افرادی است که مرتکب قتل شدهاند. من هم چون میدانستم مشکلی ندارم رفتم و خودم را معرفی کردم.
با دستگیری شما و افراد دیگری که در درگیریها دست داشتند آیا آرامش به روستا برگشت؟
بهجز من افراد زیادی از طایفه خودمان و طایفه مقابل در زندان بودند. درگیری همهچیز را بههم زده بود. اعضای طایفه ما که حدود ۲۰۰خانواده بودند خانههایشان را ترک و بهطور کامل روستا را تخلیه کردند. فقط طایفه مقابل در روستا بودند. از ما ۱۴نفر در زندان بودند که ۸نفرمان متهم به قتل بودیم اما از طایفه مقابل همه را آزاد کردند اما درگیریها باز هم ادامه پیدا کرد.
علت ادامه درگیریها چه بود و در دور جدید چند نفر جانشان را از دست دادند؟
در سال ۹۶، ۵نفر از ما کشته شدند. بعد از ادامه درگیریها آنها هم مجبور شدند خانههایشان در روستا را تخلیه کرده و از آنجا بروند. به این ترتیب بود که روستا بهطور کامل تخلیه شد و درگیریها باعث شد که هیچکس در روستا زندگی نکند. در ادامه درگیریها هرازگاهی ادامه داشت و چند نفر دیگر هم کشته شدند تا اینکه گفتند باید این درگیریها تمام شود و دیه تعیین کردند و توافقنامههایی امضا کردیم و ۶ماه زمان برد تا اینکه ما ۴میلیارد و ۳۰۰میلیون تومان پرداخت کردیم و آنها یک میلیارد و ۳۰۰میلیون تومان بهعنوان دیه پرداخت کردند. اما درباره ۲نفر دیگر گفتند باید حکم قصاص اجرا شود. ما ۶نفر هم در زندان ماندیم.
گفتند باید اجرا کنیم. هرچه بزرگان آمدند، از بزرگان طایفه، از شیوخ عرب و… آمدند آنها راضی نشدند و گفتند باید حکم قصاص را اجرا کنیم. در منطقه بهمئی تا قبل از این کسی حکم قصاص اجرا نکرده بود و گفتیم شما هم اجازه ندهید این حکم اجرا شود اما گوششان بدهکار نبود و درنهایت حکم قصاص ۲نفر از ما را سال ۱۴۰۰اجرا کردند و ما ۴نفر در زندان ماندیم.
بعد از اجرای حکم قصاص آیا آرامش به روستا برگشت؟
گفتند دیگر اجرایی در کار نیست و طایفهها با هم توافق کنند و قرار شد برای هر کدام از کشتهشدگان یک میلیارد و نیم و در مجموع ۶میلیارد پرداخت شود. بعد از اینکه صلح و سازش انجام شد من را حدود یکسال و نیم در زندان نگه داشتند و قانع نمیشدند که من را آزاد کنند تا اینکه سرانجام من را بعد از حبس با پابند الکترونیک آزاد کردند.
چطور با پابند زندگی میکنی و باید چه شرایطی را رعایت کنی؟
بعد از آزادی با پابند گفتند که باید در خانه بمانی و نمیتوانی ۵۰۰متر از خانه دورتر بروی اما باید طایفهها آشتی کنند. بعد هم ما را آزاد کردند و طرفین با هم آشتی کردند. امیدوارم که این صلح و سازش و آشتی پایدار بماند و جوانترهای دوطرف اسیر احساسات نشوند و درگیری پایان بگیرد. ما در اصل حبس خانگی هستیم و نمیتوانیم خارج شویم. مدتی قبل برای انجام کاری قصد سفر داشتم که ۴روز مرخصی گرفتم والا همیشه باید در خانه باشم. در این درگیری زندگیام از بین رفت و نمیتوانم حتی در جایی کار کنم.
چطور حضور تو در خانه و محدوده تعیین شده کنترل میشود؟
آنها به وسیله سیستمی که دارند من را کنترل میکنند و اگر از محدوده تعیین شده خارج شوم تماس میگیرند و هشدار میدهند. از طرفی چون پابند الکترونیک است باید هر روز یک مرتبه صبح و یک مرتبه عصر با شارژر مخصوصی که دارد باید آن را شارژ کنم. یک مرتبه نتوانستم این کار را انجام دهم که تماس گرفتند و گفتند هرچه زودتر پابند را روشن کنم.
دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | |||||||
سردبیر دیدگاه نیوز، بیش از 16 سال است که در زمینه های تخصصی طراحی، توسعه، بهینه سازی و سئوسازی وب فعالیت می کند. وی از سال ۱۳۸۷ فعالیت خبری خود را در حوزه اخبار تکنولوژی آغاز کرده و از سال ۱۳۹۳ در حوزه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی شروع به فعالیت مستمر خبری کرده است. وی عضو هیئت مدیره شرکت رایسام نیز می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید