×
آخرین اخبار

دلایل طرد شاعران از مدینه فاضله

  • کد نوشته: 120377
  • ۱۴۰۱-۱۲-۱۷
  • 234 بازدید
  • در این مقاله سعی بر آن داریم به طور خلاصه دلایل طرد کردن شاعران از مدینه ی فاضله توسط افلاطون را بررسی کنیم.

    دلایل طرد شاعران از مدینه فاضله

    به نظر افلاطون نظمی مابعدالطبیعی و اخلاقی بر جهان حاکم است که فیلسوف باید آن را از طریق تفکر عقلانی کشف کند و هنر فقط هنگامی ارزش حقیقی دارد که این نظم را دقیقا نشان دهد یا به ما کمک کند که در جریان آن قرار گیریم. همچنین افلاطون هنر را در راستای تعلیم وتربیت جوانان ارزشمند می داند.

    دشمنی افلاطون با شعرا و حکم به اخراج شاعران از مدینه‌ی فاضله‌ی وی اکنون دیگر زبانزد خاص و عام شده است. افلاطون در کتاب سوم جمهوری به تعیین بایدها و نبایدها در زمینه‌ی شعر می‌پردازد و می‌گوید که چه نوعی از اشعار نباید برای جوانان خوانده شود و چرا این اشعار نباید برای آن‌ها خوانده شود و حتی در این زمینه حکم به این می‌دهد که چه اشعاری باید خوانده شود. اشعاری که به خدایان توهین نکند و روح فضیلت را درون جامعه گسترش دهد را توصیه می‌کند. اما به‌راستی ریشه‌ی نزاع افلاطون با شعرا در چیست؟ آیا می‌توان این نگرش را مثلاً همانند نگرش استالین به ادبیات و هنر دانست که همواره مدافع نوعی ادبیات رئالیسم سوسیالیستی بوده است؟ ادبیات‌هایی از این دست و اساساً هنرهایی از این دست دیگر به لحاظ نه محتوا که خود فرم و سبک هستند که مجاز شمرده می‌شوند و یا نه؟ آیا در نهایت می‌توان افلاطون را مدافع دیدگاهی سانسورگرایانه در عرصه‌ی شعر به حساب آورد؟ پاسخ به این سؤال وقتی جذاب می‌شود که توجه کنیم خود افلاطون در واقع نمایش‌نامه‌نویس بود و همگان یکی از زیباترین نوشته‌های تاریخ ادبیات را ضیافت می‌دانند. کم‌تر کسی است که با خواندن رساله‌ی فایدون دچار بغض نشود. پس چرا افلاطون که می‌توان گفت خودش یک شاعر بود، چنین حکم به‌ظاهر بی‌رحمانه‌ای می‌دهد؟

    نکته‌ی بسیار حیاتی در فهم اندیشه‌ی یونانی این است که باید تلاش کنیم یونان را در خود دوره‌ی یونانی درک کنیم و نخواهیم با میراثی مسیحی و یا مدرن درباره‌ی آن به قضاوت نشینیم. در واقع دعوای افلاطون و شاعران را می‌توان دعوای بین لوگوس و میتوس و یا عقل و اسطوره دانست. در جامعه‌ی یونانی در واقع اسطوره بالاتر از همه چیز بود و سه رکن اساسی پولیس عبارت بودند از مرد سیاسی، شاعر و فیلسوف. این سه تن در یونان مقام مهمی داشتند. یونان تنها جایی بود که فیلسوفان چنین مقام شامخی داشتند. پس از آن همواره، فیلسوفان خانه‌به‌دوش بودند و شاعران نیز همینطور. شاید بتوان گفت تاریخ، به جای افلاطون، نه تنها شعر را از پولیس و یا به‌عبارت امروزی دولت- ملت بیرون کرد، بل خود فیلسوفان را هم آوارگان مجانینی ساخت که گویا حرف‌هایشان دیگر خریداری نداشت.

    پس از شرح این مقدمه، حال در اینجا به دلایل اصلیِ طرد شاعران از مدینه فاضله میپردازیم:

    *۱) بی دانشی شاعر بر آنچه می گوید .*

    افلاطون نیز مانند سقراط بر این اعتقاد بود. سقراط می گوید :” بدینسان دریافتم که شاعران در سرودن شعر از دانائی مایه نمی گیرند بلکه آثارشان زاده استعدادی طبیعی و جذبه ای است که گاهی به آنان روی می آورد. همچینین پی بردم که شاعران جوان چون شعر می سرایند گمان می برند که همه چیز را می دانند ، حال آنکه هیچ نمی دانند. ” می توان بی دانشی شاعران ذیل عناوین زیر نیز بر شمرد :

    الف) شاعر آنچه می گوید نمی شناسد.
    او درونمایه کلام خود را در نمی یابد و بر دلالت کلماتش وقوف ندارد . او نمی تواند حکمی راستین درباره گفتار خود ابراز نماید.شعر در حالت شور و وجد سروده می شود و مبهم و معماوار باقی می ماند.

    ب) شاعران خوب و بد را تشخیص نمی دهند.
    شاعری که نمی داند ثروت حقیقتا چیست ، ممکن است در اشعار خود سخنی را بگنجاند که سبب زیان جامعه گردد.

    ج) آثار شاعران بر خلاف قوانین است.
    آنچه در استقرار و ثبات مدینه برای افلاطون مهم است ، حاکمیت قانون است. اگر چیزی آن را نفی کند باید طرد شود. افسانه ای کهن می گوید شاعر هنگامیکه الهامی خدائی در درونش پرتو می افکند آگاهی به حال خویش را ازدست می دهد و آنچه در ضمیرش راه می یابد به زبان می آورد و چون هنرش تقلید است، هنگامیکه که دوکس را با دو اخلاق متضاد معرفی می کند ، سخنانی از زبان آنان می راند که مخالف عقایدش هستند.

    د)شاعران نسبت به اندازه گیری حقیقی اشیا جاهل هستند.

    *۲)شعر شاعران ، فهم مخاطبان را ضایع می کند.*

    الف) بر انگیختن شور و احساس: شاعر به جای بر انگیختن آدمیان به تعقل و تفکر درباره پدیده ها ، احساسات و شور آنها را بر می انگیزد. در مدینه باید احساسات مهار شده و تحت ضابطه درآید و حاکمیت عقل را بپذیرد.

    ب) تقلید مانع از فهم درست می شود. افلاطون می گوید : شاعر مقلد امور تحریف شده توسط قانونگذار نافیلسوف است و کسی که از شاعر تقلید می کند از حقیقت فاصله بسیاری دارد.

    *۳) شاعران دروغ می گویند.*

    سخن های شاعرانه را نمی توان با معیارهای صدق و کذب خصوصا بدلیل عناصر برجسته سازی ، مبالغه ، ایهام، ابهام، اغراق، آشنائی زدائی و تصاویر شاعرانه داوری کرد. هنر عرصخ نسبیت است ولی عقل افلاطونی عرصه کمال است. افلاطون در جمهوری دروغگوئی را به میراث یونان آثار هومر و هسیود نسبت می دهد.

    *۴) شاعران چهره خدایان را نیک جلوه نمی دهند.*

    شاعران تحریفگر چهره خدایان هستند و اصول اخلاقی یونان نسبت زیادی با باورهای دینی داشت و شاعران رفتار و کردار خدایان را دستمایه کار قرار می دادند.شاعران خدایان را کینه کش ، بی ازرم و ناسپاس معرفی می نمودند. شاعران از اختلافات خدایان سخن می گفتند. خدایان در اشعار شاعران تغییر ذات و ماهیت می دهند. شاعران جوانان را از مرگ می ترسانند. شاعران مروج بی عدالتی هستند.

    *۵) شاعران عدم هماهنگی ، تشویش و رخوت در نفس مخاطب ایجاد می کنند.*

    چرا که با دل سپردن و همدردی با شعر و شاعر ، عنان اختیار و عقل را به دست او سپرده و در پی آن روان می شویم و احساساتمان تحریک می شود.

    *۶) شاعران مخاطبان خود را افسون کرده و فریب می دهند.*

    چرا که با دل سپردن و همدردی با شعر و شاعر ، عنان اختیار و عقل را به دست او سپرده و در پی آن روان می شویم و احساساتمان تحریک می شود
    افلاطون از ورود هومر به خاطر استادانه بودن اشعارش به مدینه جلوگیری می کند و از او می خواهد که از موضعگیری افلاطون نارحت نشود: مقصود ما این نیست که اینها ( شعر شاعران نامی) فاقد جنبه های شعری است و منکر آن هم نیستیم که مردم از آنها لذت می برند ، بلکه هر چه اینها شاعرانه تر باشند ، کمتر شایسته آنست که بگوش اطفال و مردانی برسد که می خواهیم آزاد بار بیایند و مرگ را بر اسارت ترجیح دهند.
    برخی منظور او را فریبکاری و تحریفگری شعر را در وهله اول نقد واقعیت زیبایی شناسی آثار هنری در مقابل مفهوم واقعیت حقیقی می دانند. شاعران با انواع پیرایه ها ، لفافه ها و زبان آوری های ادبی و صنایع بدیع ، حقایق را تحریف کرده و مخاطبان را افسون می کنند.

    *۷) شعر برای مقاصد تعلیم و تربیت مضر است.*

    همه موارد بالا را می توان در همین جمله خلاصه کرد. حکمت شاعران در نزد یونانیان یکی از منابع تعلیم و تربیت بود. افلاطون ادعای آموزشی بودن شعر را مورد نقد قرار می دهد. مجکومیت مرگ سقراط و استهزای آریستوفان به سقراط یکی از عوامل نقد افلاطون به این سیستم بوده است.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *