به گزارش خبرروز، فیض شریفی، نویسنده ی ایرانی در یادداشتی پیرامون فیلم سینمایی “آفتاب گرگ و میش” با عنوانِ “هر جا بهشتی هست حتما جهنمی جایی وجود دارد”، آورده است:
فیلم آفتاب گرگ و میش را در سینما گلستان شیراز دیدیم .
این فیلم با همکاری گروهی از هنرمندان استان فارس در شهر شیراز با موضوع خشکسالی و دروغ ، مهاجرت و عواقب آن ساخته و پرداخته شده است .
فیلم آفتاب گرگ و میش، با امکانات مالی ناجزی به اکران گذاشته شده و چند بازیگر اصلی دارد .
موضوع کلیدی آن : هجرت مردی است روستایی به نام هرمز که به دلیل خشکسالی، با زن و بچه ی خود به جنوب فقر می رود و با مصائب بسیاری رو به رو می شود .
در این فیلم ، زندگی سه نسل کودک ، پدر و مادر و مادر بزرگ به نحوی کوتاه به نمایش در آمده است .
مادر بزرگ در این جا، بر اثر کم توجهی، جان به جان آفرین تقدیم می کند ، شخصیت اصلی، هرمز ، و پسر خاله ی شهری شده اش بعد از تعطیلی کارخانه ها، اخراج می شوند .
موتور هرمز به سرقت می رود و در نهایت او به قاچاق رو می آورد.
دختر ده دوازده ی هرمز ، بیماری مرموزی دارد اما کارگردان، بیماری او را تعقیب نمی کند .
خیلی از این مسائل و مشکلات عدیده با یک کات ، لاینحل باقی می مانند .
اینها در این فیلم به تنهایی مهم نیست ، فرم یا شکل فیلم زیبا درآمده است.
کارگردان فیلم از ابرهای سیاه ، برای نمایش گرگ استفاده می کند و در هنگام آفتاب، خورشید را از پشت ابرهای پر پشت بیرون می کشد و مناظر تار و مه آلود و گرگ و میشی را همراه اشخاص داستان راهی زندگی نافرجام شخصیت ها می کند .
فیلم سینمایی آفتاب گرگ و میش در عین حال که صحنه های دلگزایی از زندگی افراد فرودست دارد ، در درد دفن نمی شود اما کارگردان این درد خفیف را با بیننده به بیرون سالن می برد و مخاطب فرهیخته خود را درگیر مهاجرت و خشکسالی و فقر و دروغ می کند.
شخصیت اصلی فیلم ، هرمز ، ظاهرا تو دار است و درونی ، او در این فیلم معمولا این درد را در خود
فرو می برد و به خانه نمی برد . او در فکر یک زندگی معمولی است ، ولی نصیب زیادی از این زندگی نمی برد .
هرمز وقتی که در یک دیالوگ کوتاه با همسرش، از حل مشکلات و معضلات خانواده عاجز می شود ، پتوی خود را روی سر می گذارد و می خوابد .
هرمز در فیناله فیلم ، در غروبی غمگین، در کنار جاده در انتظار خودرویی است که او را به شهر ببرد و یک لمحه پیش همسر خود در آرامش به سر ببرد ، اما کسی به دست بالا بردن او اعتنایی نمی کند و فیلم به تعلیق می افتد .
ماجرا هنوز ادامه دارد ، کسی هیچ کاری نمی کند تا جامعه در حال غرق شدن باشد .
به هرمعنی ،نمی توان از بازیگران این فیلم خوب ، ایرادی گرفت چون بازی بازیگران فیلم در صحنه های مختلف ، در مضمون و موضوع حل می شود .
همه مات شده اند و گرگ و میش هنوز تمام نشده است .
فیض شریفی
بیست و چهارم بهمن ماه ۱۴۰۲
دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | |||||||
خبرنگار دیدگاه نیوز در شهر شیراز می باشد. وی مستندساز، تدوینگر و عکاس شیرازی است که فعالیت خود را از سال ۸۸ با انجمن سینما جوانان شروع کرده و ساخت مستندهای “دروازه حقیقت”، “من میخوام معتاد بشم”، “طاووس ها پرواز را نمیفهند”، “سوداگرانِ بی سودا”، “وداع”، “آبفروش” و “کتایون” را در کارنامه دارد، وی در حوزه های اجتماعی، فرهنگی، هنری و سینمایی قلم میزند .
با درود اصولا این فیلم که با امکانات کم ساخته شده نباید زیاد ازش توقع داشت . اما فیلم خیلی ساده و روان و قابل باور هست و میشود گفت که بازیگران فیلم بخصوص مجتبی رنجبر در نقش هرمز بازی نکرده بلکه زندگی کرده است . خط داستان فیلم هم خوب بود و در کل به تمامی دست اندر کاران تبریک میگویم . با آرزوی موفقیت بیشتر