انگار این آخرین تصویر داستان کوتاه سه قطره خون کل ماجرای جنون یک شخصیت مودب و زیبا دوست را که کارش به تیمارستان کشیده و موضوع داستان است را عنوان میکند.
در شمار بعد از واکاوی در نوشتار هدایت درس پس داده و مشق دیگری تقدیم خواهم کرد.
داستان (سگ ولگرد) نمونه زجرهای زندگی یک سگ بیچاره است که صاحبش را گم کرده و در میدان ورامین در خصم آدمیان که به او ترحم ندارند و آزارش میدهند لرزان مانده و به رویاهایش پناه میبرد و او به آهوی زخمی تشبیه شده که احساساتش بر ادراک انسانی ما منطبق است اصلا شاید او یک آدم باشد ، عنایت کنید به تشریح حال آن سگ؛
به گزارش خبرروز داریوش ثمر نویسنده و کارگردان شیرازی در یاداشتی آورده است: عجالهً بر اصل موضوع وارد میشوم و بی مقدمه در نوشتار، یک (سنگ بنای فکری صادق هدایت) را از شور انگیز ترین بیانیه اش در داستان کوتاه (مرگ) انعکاس میدهم؛ (…خورشید پرتو افشانی می نماید، نسیممی وزد، گلها هوا را خوشبو می […]