×
آخرین اخبار

نقدی بر پایان‌بندی سریال «قورباغه» / ریسیدن هر آنچه بافت بود!

  • کد نوشته: 57191
  • ۱۴۰۰-۰۱-۲۱
  • 519 بازدید
  • دیدگاه نیوز / معمولا سریال‌های ایرانی خوب شروع می‌شوند، معمولی ادامه پیدا می‌کنند و ضعیف به پایان می‌رسند. گویا دیگر این موضوع به یک رویه در سریال‌های ایرانی تبدیل شده و قرار نیست کسی خلافش را ثابت کند. ضعف در فیلم‌نامه‌نویسی مشکل اساسی و عمده‌‌ی فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی است و همین ضعف آسیب زیادی […]

    نقدی بر پایان‌بندی سریال «قورباغه» / ریسیدن هر آنچه بافت بود!

    دیدگاه نیوز / معمولا سریال‌های ایرانی خوب شروع می‌شوند، معمولی ادامه پیدا می‌کنند و ضعیف به پایان می‌رسند. گویا دیگر این موضوع به یک رویه در سریال‌های ایرانی تبدیل شده و قرار نیست کسی خلافش را ثابت کند. ضعف در فیلم‌نامه‌نویسی مشکل اساسی و عمده‌‌ی فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی است و همین ضعف آسیب زیادی به کیفیت آثار می‌زند. برای ساختن یک سریال چند قسمتی، ایده‌ای در ذهن کارگردان می‌آید، آن را کمی بسط می‌دهد و در ادامه از پرداخت درست و منطقی داستانش باز می‌ماند.

    سریال‌های شبکه‌ی نمایش خانگی به‌خوبی این ضعف را نشان می‌دهند. اگر بخواهیم برای پایان‌بندی سریال‌های ایرانی عنوانی انتخاب کنیم، سمبل کردن بهترین عنوان خواهد بود. کارگردانان با سرهم‌بندی همه چیز می‌خواهند سروته قضیه را هم بیاورند و کار را به پایان برسانند. این نقطه ضعف‌ها و نقص‌ها در آخرین قسمت «قورباغه» هم مشهود بود و به کلیت کار ضربه زد.

    هومن سیدی که می‌خواست با قورباغه فضای تازه‌ای را در سریال‌های ایرانی باز کند، در آخرین قسمت این سریال، مخاطبانش را به کلی ناامید کرد تا ثابت کند، فرم به تنهایی نمی‌تواند مخاطب را راضی کند. نگاهی به ضعف‌های آخرین قسمت قورباغه و پایان‌بندی ضعیف این سریال داریم که در ادامه می‌خوانید.

    ۱. سفر به تایلند

    رامین که برای رفتن از یک نقطه‌ی شهر به یک نقطه‌ی دیگر با مشکل مواجه بود، ناگهان تصمیم می‌گیرد راهی تایلند شود! او وقتی می‌فهمد ماده هیپنوتیزم کننده در تایلند کشت می‌شود بدون هیچ مقدمه‌ای می‌گوید که باید به تایلند برود و خیلی سریع کارهایش انجام می‌شود و هواپیمایش در بانکوک روی زمین می‌نشیند. کارگردان برای اینکه این سفر توجیه منطقی داشته باشد، با زیرنویس کردن ۴۰ روز بعد خودش را راحت کرده و دیگر پیگیر شخصیت‌هایش در این مدت نشده است.

    سفر رامین از تهران به بانکوک طوری نشان داده می‌شود که انگار او از تهران به اصفهان رفته است. اگر قبول کنیم که مشکل ممنوع‌الخروجی رامین حل شده، ولی این سفر آنی و ناگهانی به کشوری کیلومترها آن طرف‌تر به این راحتی نخواهد بود. بعد مگر پول رامین را خواهر و دامادش بالا نکشیده بودند، پس او انقدر سریع، پول سفر را از کجا جور کرد و راهی شد؟

    اصلا چه لزومی داشت عوامل سریال برای یک قسمت خنثی و معمولی این همه راه به تایلند بروند و کلی پول خرج کنند. گفته می‌شود قرار بوده قسمت‌هایی که در تایلند فیلم‌برداری شده، دو قسمت باشد‌ که باز هم توجیه منطقی برای گرفتن سکانس‌هایی فوق‌العاده معمولی در یک کشور خارجی نیست. اگر قسمت آخر در تهران یا هر شهر دیگری ساخته می‌شد،‌ هیچ اتفاقی پیش نمی‌آمد و سفر به تایلند هیچ بار دراماتیکی برای سریال نداشت. بخشی از قسمت آخر در خانه‌ی یک ایرانی گذشت و بخشی دیگر هم به درگیری با خلافکارها اختصاص یافت. همه‌ی این صحنه‌ها را می‌شد در تهران گرفت و نیاز به زحمت و خرج اضافی نبود.

    ۲. ۲۰۰ هزار دلار فرانک

    در ملاقات رامین با سردسته خلافکارها در تایلند می‌بینیم که او از رامین درخواست ۲۰۰ هزار دلار می‌کند و رامین خیلی راحت این پول را در کیف سامسونتی به خلافکارها می‌دهد. فرانک در هنگام مذاکره با خلافکارها به رامین می‌گوید این پول تمام زندگی‌اش است ولی پس از اینکه پولش از دست می‌رود، خیلی ساده و راحت با این موضوع کنار می‌آید و می‌گوید اشکالی ندارد که ۲۰۰ هزار دلارم بر باد رفته است.

    اگر از دست و دلبازی فرانک بگذریم، خارج کردن این مقدار پول از کشور چگونه صورت گرفته است؟ قطعا هر کشوری قوانین سفت و سختی برای خارج کردن ارز دارد که این سخت‌گیری‌ها در ایران به خاطر مشکلات ارزی‌ بیشتر از هر جای دیگری است. پس خارج کردن این همه پول از کشور چگونه صورت گرفته؟ ما که نفهمیدیم!

    بعد مشخص نیست فرانک این همه پول را از کجا آورده است. او در جایی می‌گوید شوهر سابقش حسابش را بسته، پس او چطور توانسته صاحب این همه شود؟ او که ۲۰۰ هزار دلار نقد در دست داشت، چرا دیگر خود را معطل کار در آزمایشگاه کرده بود؟

    ۳. بالا کشیدن پول رامین

    رامین در همان قسمت‌های نخستین، کیف پر پولی از نوری به‌عنوان حق‌السکوت می‌گیرد و به خواهرش می‌دهد. تا قسمت آخر از میزان و سرنوشت پول خبر نداشتیم تا اینکه متوجه شدیم خواهر و داماد رامین پولش را بالا کشیده‌اند و خانه‌ای لوکس و لاکچری در یکی از بهترین مناطق تهران اجاره کرده‌اند.

    اگر ارزش پول رامین انقدر بالا بود که او می‌توانست جای این همه بدبختی کشیدن،‌ زودتر با این پول کاری انجام دهد و خودش را از فلاکت و بدبختی نجات دهد، پس چرا این همه سختی به خودش داد و تا تایلند سفر کرد؟

    رامین که در طول سریال برای هر چیزی برنامه و نقشه‌ای داشت برای چنین پولی هیچ برنامه‌ای نریخته بود و یک بار هم نخواسته بود سراغش را از خواهرش بگیرد. خواهر و داماد رامین که خیلی نقششان در فیلم مشخص نیست، پس از گرفتن خانه، خیلی راحت و ریلکس می‌گویند که حالا تصمیم گرفته‌اند چند سالی خوش‌نشینی کنند و از فرش به عرش برسند. رامین هم که تا الان آسمان را به زمین دوخته بود، خیلی راحت از کنار این قضیه گذشت و با خنده ماجرای بالا کشیدن پولش را برای فرانک تعریف کرد.

    ۴. عشق رامین و فرانک

    رابطه‌ی میان رامین و فرانک، یکی از الکن‌ترین رابطه‌های فیلم بود. خیلی مشخص نشد چه رابطه‌ای در گذشته میان این دو نفر بوده و الان از جان همدیگر چه می‌خواهند. سروکله‌ی فرانک هر چند قسمت یک بار پیدا می‌شد، چند دقیقه‌ای جلوی دوربین ظاهر می‌شد و دوباره می‌رفت تا چند قسمت‌ بعد. معلوم نبود فرانک از ادامه دادن ارتباطش با رامین چه می‌خواهد، پول، ماده هیپنوتیزم‌کننده یا عشق؟

    با وجود تمام این علامت‌ سؤال‌ها در ذهن مخاطب، ناگهان عشق فرانک به رامین گل می‌کند و می‌گوید که یک دل نه صد دل عاشق اوست و اصلا به خاطر او این همه بدبختی کشیده و تازه آن ۲۰۰ هزار دلار هم فدای یک تار موی رامین. جالب اینجاست که با ابراز علاقه‌ی متعدد فرانک، رامین هیچ عکس‌العملی به عشق او نشان نمی‌دهد و همان‌طور که در قسمت‌های قبلی هم گفته بود، فرانک تنها برایش یک دوست و رفیق است.

    پس از تیر خوردن فرانک، ناگهان جوانه‌های عشق در دل رامین جوانه می‌زند و او هم می‌گوید که عاشق فرانک است! در همین گیرودار رد و بدل کردن عشق، فرانک در گفت‌وگویی تلفنی از رامین می‌خواهد که به خاطر عشقشان کوتاه بیاید. عشقی میان این دو کاملا مصنوعی است و مخاطب به هیچ عنوان نمی‌تواند باورش کند. مثل اینکه هومن سیدی در آخرین قسمت مجبور شده همه چیز را ناگهانی بخیه بزند تا هرطوری شده سریالش تمام شود.

    ۵. هندی‌بازی در بانکوک

    سیدی در قورباغه سعی کرده بود در صحنه‌هایی که درگیری و زد و خورد وجود دارد، خیلی رئال و واقع‌گرایانه کار کند. صحنه‌های درگیری سریال خیلی واقعی درآمده‌اند و سیدی دقت زیادی برای درست درآمدن این صحنه‌ها خرج کرده است. اما در قسمت آخر، وقتی رامین و دوستش در چنگال خلافکارهای مسلح گیر می‌افتند به طور معجزه‌آسایی زنده می‌مانند و فقط دو گلوله از رگبار گلوله‌ها به آن‌ها اصابت می‌کند. یک گلوله به شکم رامین می‌خورد و یک گلوله هم به دست دوستش.

    این مجروحیت در حالی اتفاق می‌افتد که خلافکارها با فاصله‌ای خیلی نزدیک شروع به رگبار بستن ماشینشان می‌کنند ولی جز دو گلوله تمام تیرهای این خلافکارهای حرفه‌ای به خطا می‌رود. این دور شدن از واقعیت و نزدیک شدن به سبک فیلم‌های هندی، بر خلاف دقت و وسواس کارگردان در قسمت‌های قبلی بود. اگر سیدی برای قسمت آخر همانند قسمت‌های اول زمان می‌گذاشت، رامین و دوستش باید در جریان همان درگیری‌ کشته می‌شدند.

    ۶. تخیلی شدن قسمت آخر

    در ۱۴ قسمت قبلی قورباغه، هیچ نشانه‌ای از تخیلی بودن سریال ندیدیم ولی باز ناگهان، سیدی در قسمت آخر تصمیم گرفت سریال را وارد فضایی ماورایی و تخیلی کند. در یکی از سکانس‌ها، زمانی که رامین در حیاط خانه‌ی پسرخاله‌ی فرانک نشسته، روح نوری را می‌بیند که در حال دادن پند و اندرز به اوست. این اتصال روحانی برای رامین چند بار اتفاق می‌افتد و خیلی مشخص نمی‌شود، فلسفه کارگردان از گذاشتن چنین صحنه‌هایی در سریال چیست.

    در صحنه‌های پایانی سریال هم، زمانی که رامین لحظات آخر زندگی‌اش را سپری می‌کند، به سفری ماورایی در عالمی نامشخص می‌رود. رامین به بچگی‌اش سفر می‌کند و در جایی دیگر خانواده و دوستان و دشمنان مرده‌اش را کنار هم می‌بیند. باز هم خیلی مشخص نیست چه دلیلی برای نشان دادن این صحنه‌ها وجود داشته است. به نظر می‌رسد سیدی تصمیم داشته، چند سکانس قشنگ و زیبا در سریالش داشته باشد و تصمیم گرفته از این طریق این کار را انجام دهد.

    ۷. کپی‌برداری از فیلم مگنولیا

    بسیاری از منتقدان از هومن سیدی به خاطر کپی‌برداری از فیلم‌های خارجی و نداشتن ایده در فرم و اجرا خرده می‌گیرند. سیدی در فیلم‌های سینمایی‌اش از فیلم‌های خارجی زیاده ایده گرفته و سعی کرده به نوعی آن‌ها را در فیلمش نشان دهد. این کپی‌برداری در قورباغه هم چندین و چند بار اتفاق افتاد. برای مثال، فلش‌بک‌های کوتاه و بدون صدایی که در فیلم زده می‌شد، ایده‌ای بود که سیدی از سریال «فلیبگ» گرفت. فلیبگ یک مجموعه تلویزیونی کمدی – درام انگلیسی است که برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ پخش شد.

    حال اگر بخواهیم از این‌ها بگذریم،‌ سکانس پایانی فیلم، با کپی‌برداری واضح از فیلم «مگنولیا»‌ خیلی غیرمنطقی و بدون دلیل بود. فیلم مگنولیا در سال ۱۹۹۹ توسط پل توماس اندرسون ساخته شد و در پایان فیلم قورباغه‌ها از آسمان شروع به باریدن کردند. سیدی هم در قورباغه‌ با تکرار همین ایده، سریالش را به پایان رساند؛ تنها خلاقیت سیدی در این صحنه همین بود که در کنار قورباغه‌، از ماهی هم استفاده کرد و هم‌زمان قورباغه و ماهی بر سر رامین باریدند.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نویسنده: احمد محمدتبریزی

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *