×
آخرین اخبار

  • کد نوشته: 159483
  • ۱۴۰۲-۰۷-۱۶
  • 168 بازدید
  • صدا، دوربین، ایثار گفت‌وگو با علی نجات عباسی، مستندساز و جانباز خوزستانی به مناسبت هفته دفاع مقدس ؛ برای دلم مستند جانبازان را می سازم دوران نوجوانی در جبهه حق علیه باطل و در سرزمین دلیران -آبادان قهرمان- چشم و دست راست خود را در راه دفاع از وطن و سرزمین مادری اش از دست داد و […]

    صدا، دوربین، ایثار

    گفت‌وگو با علی نجات عباسی، مستندساز و جانباز خوزستانی به مناسبت هفته دفاع مقدس ؛ برای دلم مستند جانبازان را می سازم

    دوران نوجوانی در جبهه حق علیه باطل و در سرزمین دلیران -آبادان قهرمان- چشم و دست راست خود را در راه دفاع از وطن و سرزمین مادری اش از دست داد و اکنون با سلاح دوربین در جبهه فرهنگی و هنری می کوشد تا یاد و خاطره ایثارگری و فداکاری همه آنانی را که در راه میهن اسلامی از جان خود گذشتند، زنده نگه دارد و تاریخ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را از زبان جانبازان، آزادگان و خانواده شهدا به روایت تصویر و مستند برای آیندگان ثبت و ضبط کند.

    جانبازی در شانزده سالگی

    «علی نجات عباسی» در سال ۱۳۴۴ در آبادان به دنیا آمد. او هشتمین فرزند خانواده بود و پدرش در پالایشگاه آبادان کار می‌کرد. از نخستین روز‌های تجاوز دشمن بعثی به مرز‌های میهن اسلامی و شروع دفاع مقدس به همراه برادرانش در خطوط مقدم جبهه آبادان حضور یافت. سال ۶۱، زمانی که هنوز ۱۶ سال بیشتر نداشت، با اصابت یک خمپاره مجروح شد و با از دست دادن دست راست و بینایی چشم راست و نیز سوختگی بخشی از صورتش، ۷۰ درصد جانباز شد.
    او درباره حضور در جبهه و چگونگی جانبازی اش می‌گوید: پس از مجروح شدن در جبهه، پنج ماه هر دو چشمم بسته بود و بر اثر سوختگی شدید در ناحیه گردنم، چسبندگی ایجاد شده بود. چند ماهی در تهران بستری بودم و بعد برای معالجه به آلمان غربی اعزام شدم. دو سال در آلمان تحت درمان بودم و از پوست بخش‌های دیگر بدنم به صورتم پیوند زده شد؛ البته ریه هایم نیز آسیب دیده بود و هنوز هم با کوچک‌ترین آلودگی هوا حتی در حد دود سیگار به سختی تنفس می‌کنم و به تازگی شب‌ها برای تنفسِ راحت‌تر باید از ماسک اکسیژن استفاده کنم.
    این جانباز پس از بازگشت از آلمان با خانواده به مشهد، مهاجرت و در سال ۶۵ ازدواج می‌کند که ثمره این پیوند، سه فرزند پسر است.

    آغاز فعالیت هنری با حمایت یک دوست

    وی که پنج سال پیش، بعد از ۳۰ سال خدمت در نیرو‌های مسلح بازنشسته شد، اظهار‌ می‌کند: پس از بازنشستگی بسیار علاقه‌مند بودم که با فعالیت در رشته‌های هنری در جامعه مفید واقع شوم. یک دوست جانباز نخاعی به نام «حسین نوری» داشتم که در عین دارا بودن شخصیتی مذهبی و والا، نقاشی شاخص و چیره دست بود و با قرار دادن قلم مو درمیان دندان هایش در رشته نقاشی فعالیت می‌کرد. به دلیل علاقه‌ای که به نقاشی داشتم، مدتی درکنار او در این رشته کار کردم و ضمن آموزش دیدن، از مصاحبت وی نیز بهره‌مند شدم. حسین پس از مهاجرت به تهران، به من پیشنهاد کرد درباره جانبازان فیلم مستند بسازم و با توجه به اینکه پسرش نیز در این رشته فعالیت می‌کرد، قول داد از من حمایت کند.
    این تشویق و حمایت‌ها سبب شد عباسی به کمک کتاب و کلاس‌های فشرده و اینترنت، آموزش‌هایی درزمینه ساخت فیلم مستند ببیند و با خرید یک دوربین فیلم برداری، اولین فیلم خود را با عنوان «امت واحده» درباره شهدای اهل سنت در خواف بسازد.
    وی در ادامه می‌گوید: محور اصلی آثار من، جانبازان هستند. از جانبازی که در زمان مجروح شدن، کلاس سوم راهنمایی بود و اکنون پزشک شده تا جانبازی نخاعی که چندین کتاب نوشته است؛ البته در ژانر اجتماعی و درباره زندگی معلولان دیگر نیز فیلم ساخته ام. آثارم را دوستانم در مرکز صداوسیما می‌دیدند و ایرادات و اشکالات آن را تذکر می‌دادند. این کارگردان جانباز که ساخت ۳۵ فیلم مستند را در کارنامه خود دارد، به گفته خودش تقریبا صفر تا صد مراحل ساخت فیلم را به تنهایی انجام‌ می‌دهد و آثار مستند او در شبکه‌های صداوسیمای خراسان رضوی و چند استان دیگر و نیز شبکه مستند پخش می‌شود. مستند‌های «سردار جنوب»، «امیر آبادان»، «مشهد؛ پایتخت زیبایی» و «لاله در بهار» از کار‌های اوست.

    شهید آوینی؛ الگوی مستندساز

    وی شهیدآوینی را الگوی خود در فیلم سازی می‌داند و می‌گوید: شهیدآوینی صحنه‌های حساس بسیاری را از جنگ، ثبت و ضبط کرد که مستند «روایت فتح» حاصل این کار‌های باارزش است. مستند‌های او بعد‌ها جزو بهترین فیلم‌های مستند حتی در سطح جهانی شد. گاهی فکر می‌کنم که اگر تلاش‌های این جهادگر نبود، تصویر زیادی از جنگ نداشتیم. عباسی می‌افزاید: با ضبط و ثبت خاطرات ایثارگری‌های جانبازان و آزادگان و نیز شهدا از زبان خانواده آنان درقالب فیلم مستند، سعی می‌کنم تاریخ انقلاب و جنگ را برای نسل آینده حفظ کنم، زیرا معتقدم در عصر کنونی، تاثیرگذاری فیلم بیشتر از کتاب است و برد زیادی نیز دارد. وی که سه روز در هفته به آسایشگاه جانبازان امام خمینی مستقر در پارک ملت سرمی زند، اظهار می‌کند: پس از شهادت این جانبازان از مراسم تشییع جنازه آنان فیلم برداری می‌کنم و با فیلمی که از خاطرات آنان در زمان حیاتشان گرفته ام، میکس می‌کنم و یک کلیپ مستند بیست وپنج دقیقه‌ای می‌سازم.
    این کارگردان جانباز که بیشتر فیلم‌های خود را به سفارش بنیادشهید و ارتش و معمولا با هزینه شخصی می‌سازد، معتقد است که ساخت هر فیلم مستند برای او مانند تجربه یک سال درس خواندن در دانشگاه است که می‌تواند بر پیشرفت کار‌های بعدی او تاثیر بسزایی بگذارد.

    تلاش برای به روز شدن

    وی از هر فرصتی برای به روز شدن و کسب اطلاعات جدید در این زمینه استفاده می‌کند و در این باره می‌گوید: با فرزندانم درباره مطالب اینترنتی مرتبط با فیلم سازی تبادل نظر می‌کنم. همچنین با عضویت در انجمن مستندسازان انقلاب اسلامی خراسان، آثار خود را برای دیگر اعضا که فیلم سازانی در سطح بالا هستند، ارسال می‌کنم تا نقد و بررسی شود. مطالعه مجله‌های تخصصی در این رشته و نیز تماشای برنامه‌های صداوسیما در زمینه نقد فیلم مانند «هفت» و «نردبان»، از دیگر منابع اطلاعاتی من است.
    این جانباز مستندساز، مصاحبه با فرزند شهید «صیادشیرازی»، شخصیت خراسانی و ملی، را از افتخارات کاری خود‌ می‌داند و معتقد است که فعالیت در این رشته، او را با افراد مختلفی با سرگذشت‌ها و خاطرات جالب و بکر آشنا می‌کند؛ مانند آزاده‌ای که پنج سال در سلول انفرادی در عراق اسیر بوده است یا پدر و پسری آزاده‌ای که با هم اسیر شدند و نیز خانم‌هایی که در زمان جنگ، جزو اسرا در اردوگاه‌های عراق بودند. وی اظهار می‌کند: با خانواده یکی از شهدای مدافع حرم برای ساخت یک فیلم صحبت می‌کردم. متاسفانه برخی مردم مسائل مادی و پول را انگیزه اصلی این رزمندگان در دفاع از حرم می‌دانند، اما صحبت‌های پدر این شهید به قدری عرفانی، معنوی و زیبا بود که من شرم کردم درباره مسائل مادی و پول از آنان چیزی بپرسم.

    سختی‌های کار

    عباسی که برای ساخت فیلم‌های خود به شهر‌ها و روستا‌های مختلف سفر می‌کند، از سختی‌های کارش چنین می‌گوید: تمام وسایل و ابزار‌های کارم را خودم حمل می‌کنم و گاه مجبورم از پله‌های زیادی بالا بروم. با دو دوربین کار می‌کنم که یکی ثابت است و صدا را ضبط می‌کند و دیگری متحرک است. به هرحال مشکلات جسمی من سبب می‌شود که دستم بلرزد و ایراداتی در فیلم به وجود آید که به مرور سعی می‌کنم با غلبه بر مشکلات جسمی، این ایراد‌ها را رفع کنم. وی معتقد است که فعالیت در رشته فیلم سازی، انرژی مضاعفی به او می‌دهد و روحیه اش را تقویت می‌کند. او اضافه می‌کند: زمانی که باید از مراسم تشییع جنازه یک شهید فیلم بسازم، از ۸ صبح مجبورم از تمام مراحل آن مثل طواف در حرم مطهر و مراسم بهشت رضا (ع)، درمیان جمعیت و کاروان فیلم برداری کنم و برای تهیه یک فیلم بیست دقیقه‌ای گاه تا پنج ساعت فیلم برداری می‌کنم، ضمن اینکه فیلم برداری برای ساخت مستند چنین مراسمی فقط یک بار امکان پذیر است. گاهی به دلیل اینکه باید از دهان تنفس کنم، خیلی زود دچار خشکی زبان و گلو می‌شوم، اما به دلیل عشق و علاقه‌ای که به این کار دارم، همه این مشکلات را تحمل می‌کنم و از کارم لذت می‌برم.  برخی معتقدند باوجود این همه شبکه داخلی و خارجی، دیگر کسی شبکه استانی تماشا نمی‌کند، اما من معتقدم که این فیلم‌ها بسیار ارزشی است و در آرشیو ثبت می‌شود و تفاوتی نمی‌کند امروز کسی آن‌ها را ببیند یا نبیند. این جانباز ۷۰ درصد که خود سوژه فیلم ساز دیگری شده است، در این باره اظهار‌ می‌کند: «علیرضا باغشنی»، کارگردان مشهدی، از مراحل کار من در ساخت یک مستند، فیلم مستندی با عنوان «من، سلاحم دردست» ساخت که در جشنواره ملی «عمار» مقام کسب کرد.

    ساخت مستند جدید در طبس

    وی اکنون بی صبرانه منتظر است که مستند جدید خود را درباره زندگی جانبازی در طبس بسازد که یک دست، یک پا و یک چشم خود را در جنگ از دست داده و اکنون توانسته است با راه اندازی یک کسب وکار، برای ۱۰۰ نفر کارآفرینی کند. عباسی که اکنون از توانایی‌های جسمی خود حداکثر بهره را می‌برد، معتقد است که معلولان نباید صرفا یک زندگی نباتی داشته باشند، بلکه باید استعداد‌های خود را کشف کنند و منتظر نباشند که دولت برای آن‌ها کاری انجام دهد.

    حدود ۱۵میلیون در سال ۹۷ برای خرید دوربین و تجهیزات هزینه کرده‌ام که کمی برایم سنگین بود .بخاطر دارم ابتدا مستندی از المان های زیبای مشهد بنام (مشهد پایتخت زیبایی ها )را در سال ۹۳ ساختم . کارهایم را برای استاد نوری در تهران می فرستادم وازراهنمایی ها و کمک او بهره می بردم ودراین مسیردوستان خوبی مرا یاری کردند.

    ۱۵ساله بود و اهل آبادان و یک دنیا آرزواما درهمان سن، نتوانست نسبت به شهرش بی تفاوت باشد و همراه ۳ برادر، برای دفاع ازخاک و دین به رزمنده ها پیوست. او امروز یک جانباز ۷۰ درصداست. «علی نجات عباسی» که ردی در صورت از همان روزها دارد ۲۲ بار موردتحت عمل جراحی در داخل و خارج از کشورقرار گرفت و از یک چشم نابینا ویک دستش را به یادگارهمان روزها در جبهه جاگذاشت.

    در شروع گفت و گو ازلحظه مجروحیتش برایم می گوید : من نیروی رزمی بودم یک بسیجی. در خط مقدم آبادان جانباز شدم. خمپاره کنارم خورد و از زمین بلندم کرد، زمانی که به زمین کوبیده شدم، احساس درد نداشتم همان لحظه، نور شدیدی را دیدم و بعد دیگر چیزی ندیدم. برادر بخش از راه را با هلی کوپتر و بخش دیگر را با قطار به تهران من را رساندند. ۴ماه در بیمارستان بستری بودم، چشم‌هایم بسته بود.

    از خوزستان تا مشهد الرضا
    اما امروز همان جوان ۱۵ ساله یکی از مستندساز ها ی شهرمشهد است اگرچه دوربین فیلمبرداری را با یک دست کنترل می کند چون آستین دست چپش خالی است.
    اوسرهنگ بازنشسته سپاه است. وقتی از حضورش در جبهه می پرسم، برایم این گونه تعریف می کند : من به بسیج علاقه داشتم و برادر بزرگم پاسدار بود. حدود یک‌ماه آموزش دیدم و بعد به جبهه رفتم. اوایل جنگ بود سال ۶۰، حدود ۶ماه به جبهه رفتم که مجروح شدم.
    حالا از حضورش در مشهد که سئوال می کنم، برایم تعریف می کند : به‌خاطرعمل‌های پیاپی، گرما خیلی اذیتم می‌کرد و نمی‌توانستم در خوزستان بمانم. مشهد را به‌خاطر امام رضا(ع) دوست داشتم. این شهرهم آب و هوای جوی و معنوی خوبی دارد و همین جا ازدواج کردم ۳ پسرحاصل ازدواج من است.

    ازدواج و همجواری با امام مهربانی ها
    او درباره ازدواجش می گوید : در یکی از برنامه‌هایی که با جانبازان داشتیم با برادرهمسرم آشنا شدم. در گروه‌ها و هیئت‌هایی مذهبی و فرهنگی بودیم و خیلی اوقات در دبیرستان ها ی مشهد برای دانش آموزان سخنرانی داشتم. آشنایی من با برادر همسرم بیشتر شدوبعد ازدواج، درس خواندم وبه دانشگاه افسری رفتم.
    وی درباره همسرش می گوید : همسرم ازخانواده ای است که با جبهه و جنگ آشنا ست ویکی از علت های خوشبختی من حضور اوست که مدیریت زندگی را برعهده دارد و مراهمیشه حمایت کرده است.

    نقاشی و مستند سازی
    از حضورش در فضای سینما و هنر می پرسم و توضیح می دهد :دلم می خواهد تا زنده هستم از زندگی جانبازان، مستند بسازم. خانواده شهدا وجانبازان تنها یادگاران وسرمایه‌های بزرگ کشورهستند وتا فرصت هست
    باید خاطرات آن ها ثبت شود.
    به هنرعلاقه‌مند بودم و نقاشی را نزد استادنوری یاد گرفتم. آقای نوری، جانبازی است که قلم را لای دندان‌هایش می‌گیرد و نقاشی می‌کشد و رابطه خوبی با استاد داشتم تا زمانی که استاد به تهران رفت و برای من دوری از او بسیاری سخت بود. چند ماه، نقاشی رنگ‌روغن کار کردم، باید به سراغ کار دیگریمی رفتم. تصمیم گرفتم که وارد عرصه مستندسازی شوم. ازهنگامی که مستند جانبازان می‌سازم حس خوبی دارم. من هنرمند و مستندساز نیستم اما به این کار به دلیل ثبت خاطرات جانبازان و خانواده شهدا علاقه دارم. ابتدا یک دوربین هندی کم کوچک داشتم که چند فیلم کوتاه داستانی کار کردم و با تشویق آقا ی نوری این کار جدی تر شد.
    حدود ۱۵میلیون برای خرید دوربین و تجهیزات هزینه کرده‌ام که کمی برایم سنگین بود. بخاطر دارم ابتدا مستندی از المان های زیبای مشهد بنام (مشهد پایتخت زیبایی ها) را در سال ۹۳ ساختم. کارهایم را برای استاد نوری در تهران می فرستادم وازراهنمایی ها و کمک او بهره می بردم ودراین مسیردوستان خوبی مرا یاری کردند.

    جانبازان مهجور مانده اند
    حالا ازخاطرات این کار اشاره ای می کند ومی گوید : وقتی وارد این عرصه شدم با اتفاقات عجیبی روبه‌رو شدم. با یکی ازعابران پارک ملت مشهد که در نزدیکی مرکز جانبازان است، مصاحبه کردم، ‌گفت ۱۵سال است که دور پارک ملت ورزش می کنم اما نمی‌دانستم آسایشگاه جانبازان اینجاست. فکرمی‌کردم این جا بیمارستان است، این یعنی جانبازان ما مهجورند. دراین سال‌ها، بچه‌های جانباز پا به سن گذاشته‌اند وعده ای شهید شده اند ومن در حال جمع‌آوری خاطرات آن ها هستم. بنیاد شهید باید حمایت بیشتری کند. خاطرات جانبازان و شهدا باید ثبت شود.

    مستندهایی برای دلم
    هنوزدست تنها هستم. من برای بنیاد شهید و صدا وسیما، مستندهای رایگان می‌سازم چون علاقه دارم. گاه کمک های مختصری می شود اما درمجموع با هزینه ها شخصی و علاقه خودم مستندهایم را می سازم.

    حدود ۱۵میلیون برای خرید دوربین وتجهیزات هزینه کرده‌ام و وام گرفتم که کمی برایم سنگین بود. بخاطر دارم ابتدا مستندی از المان های زیبای مشهد بنام (مشهد پایتخت زیبایی ها) را در سال ۹۳ ساختم. کارهایم را برای استاد نوری در تهران می فرستادم و از راهنمایی ها و کمک او بهره می بردم.
    بعد ازآن دوره‌های مستندسازی را گذراندم وسعی کردم که کارهایم استانداردهای فنی پخش را داشته باشد. یک‌بار هم تنها رفتم سمت خواف. از جانبازان قطع عضو اهل سنت، مستندی ساختم. حدود یک هفته‌ای در خواف بودم و مستند «امت واحده» را ساختم.

    هزینه شخصی برای کار
    وی ادامه می دهد : هر جا برای تهیه مستند می‌روم با هزینه شخصی می‌روم. کمی برایم سنگین است گاهی ۵ روز از هفته را فیلم می خریدم. همسرم و بچه ها ابتدا به این کار راضی نبودند اما وقتی کارهایم پخش شد، نظرشان تغییر کرد.
    او با اشاره به این که قراراست که برای هرکدام از جانبازان یک مستند بسازم، تصریح می کند: فقط ۱۴۰جانباز قطع نخاع در مشهد داریم. حساب کنید که برای هر کدام آنها یک هفته وقت بگذارم چقدر می‌شود. به کارهای اجتماعی هم علاقه دارم اما کار برای جانبازان اولویت دارد؛ چون یکی یکی شهید می‌شوند.

    صیاد دل ها
    و درباره سایرمستندهایی که ساخته است اظهار می دارد: ازدیگرآثار من مستند (صیاد دل ها) درباره شهید صیاد شیرازی است و بعد ازآن (مادران تاریخ) را ساختم که در باره مادر شهید صیاد شیرازی بود. (آخرین گلوله) را در دست ساخت دارم و ۱۸ فروردین برای سالگرد صیاد شیرازی پخش خواهد شد. زندگی شهید صیادشیرازی ناگفته های بسیاری دارد و به نظرمن هنوزجای کارزیادی برای کار دارد.

    مستند ارتشی ها
    وی ادامه می دهد:مستند هایی را بنام (امیر خوبان) و(امیر آبادان) از امیرا ن ارتش ساخته ام که در جنگ اثر گذاری خاصی داشتند و معمولاکمتر در گفت و گو ومستند هاحضوردارند.
    از دیگر کارهایم می توانم به مستند (زائرزینب) اشاره کنم که به شهدای مدافعین حرم می پردازد و (سبک بالان)، (یاد یاران)، (شیدایی)، (پیوند آسمانی) و…است.
    این در حالیست که مستند (من سلاحم در دست) به کارگردانی و تهیه کنندگی علیرضا باغشنی برای این جانبازساخته شده است.
    ناگفته های روزگارعاشقی
    وی تاکید می کند : حالا همان آثار شهید آوینی بهترین مستندهای دفاع‌مقدس هستند که از روزگارعاشقی باقی مانده است. اگر آن فیلم‌ها نبود، تصویر و تصوری از جنگ نداشتیم.
    برای نسل های آینده باید ناگفته های بسیار را روایت کنیم.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *