×
آخرین اخبار

یادداشتی بر فیلم مستند “آبفروش”

  • کد نوشته: 179797
  • ۱۴۰۲-۱۱-۱۸
  • 355 بازدید
  • کتایون بعد از مجادله با کارگزارانِ اداره آب و بی نتیجه ماندن تلاش هایش به خانه ی کوچک و قلیانِ نقش قاجاری خود و آوازهای سرکوهی پناه میبرد .

    یادداشتی بر فیلم مستند “آبفروش”

    به گزارش خبرروز، داریوش ثمر نویسنده ی شیرازی در یادداشتی پیرمون مستند آبفروش با روایت محمد ناصریراد، آورده است: آبفروش در دسته فیلم های
    مستند داستانی قرار میگیرد، روایت محور است که البته در پوستر هم قید شده بود روایتی از ناصری راد،
    این قالب مستند معمولا سخت ریتم می پذیرد، چون داستان نمیخواهد بگوید، اسنادی از زمانه را میخواهد ثبت کند،
    محور این مستند بر خط سیر روایتی استوار بود که جستنِ اسنادِ وقایع را پیش گرفته بود، و آنرا (علت ها) جویا بود توسط یک بانوی پا به سن گذاشته به اسمِ کتایون، نامی پیش از هر چیز ما را به یادِ کتایون شاهنامه ی فردوسی می اندازد، کتایون بارِ روایی مستند را پیش میبرد اما نه یک تنه، بلکه با کمک و همراهیِ عوامل گروه فیلمسازی.
    کتایون متفحص بود و اندک بازیگری میکرد برای شاکله کلی روایت، برای شکل دادن، برای فرم دادن، برای پیش بردنِ قابِ دوربینِ مستند نیازمند علت حرکتی حداقلی داستانی بودیم با یک کاراکتر پیش برنده که خوب پیدا شده بود (مادری تنها که سر چهار راه آب معدنی میفروشد)
    همین علت کافی بود تا به کنش روایی دوربین برسیم زیرا مادر برای مراسم تشییع پیکر یکی از بستگانش به روستای حسن آبادِ بخش کربال در خرامه میرود، داستان جان میگیرد و به حرکت میافتد، کتایون به جایی بعد از سال ها قدم میدهد که موطن اوست و آخرین خاطره ای که از آنجا در ذهنش مانده همان عکس های روی قاب و درب یخچال هست، خاطراتی مالامال از سبزی، برکت و پویایی اما حالا بیابان برهوت و نمکزاری آسیب زاده شده، میگویند سال هاست که اینجا اسیرِ دیو خشکسالی شده، دیگر آبادی نیست، داستانک کار از همین ابتدا جاری شد و محو شد چون روایت آدمها اهم جستن هنری بود نه خیال نه داستان ، مهم خشکیدن روستا بود و اهالی روستا که از خشکیدن زمین و مزرعه غمین بودند، مهّم واقعه، در سخن پیر و جوان و زن ومرد و حتی کودکان جاری بود سند هایی گویا بودند که چشم نازک بین هنرمند با دوربین به سادگی دل آن مردمان، شفاف بود، بدون تشریفاتِ نمایشی بود، بدون صنع آوری وارد گفتگو شد، آنهم با یک پرسش ساده (چرا آبادی کربال خشک شده؟)
    اجازه دهید قبل رسیدن به این پرسش مقدمه چینی کارگردانی را از دید خویش، تبیین کنم،
    آنچه پیش درآمد بود در عین سادگی شاعرانه و نرم دریافت میشد و از کار خوب صدابرداری بهرمند بود، صداهایی که واژه افسوس را در ذهن رنگ آمیزی میکرد، بله صدای افسوس رنگ دارد به روشنی طلائی سینه بلبل خرمایی در قفس، به رنگ دود قلیان از سر اندوه و حسرت که کتایونِ حزین میکشید، وجه مشترک صداها پیرنگ همسان داشت مثل همان غمگین ترانه ایی محلی با آواز های سرکوهی که در فیلم بارها در گوشمان زمزمه میشد، به مانند صدای کبریت و روشن شعله زیر کتری کهنه … و گاهی رنگ لاک پشت کوچک و صبور که همسفر کتایونِ مهربان میشود تا شاید به دریاچه برسد ولی دریاچه ی بی آب و نمکین، برای لاک پشتِ بسته زبان، جان گداز و نفس گیر است… (این هم بخشی از شاعرانگی کاربود)
    تعدادی پلان بدون انجام طراحی صحنه شکار شده بود که با دقت در صدا برداری، این پیش درآمد را میساخت که بار آن، غم بود، مادرِپیرِ مستند برای مراسم خاکسپاری شوهرخواهرش راهی روستا میشود و تیم فیلمبرداری هم با او در قاب دوربین جا شده حرکت میکنند و ماشین و جاده و ترانه ایی از فریدون فروغی با صدایی که دل زخمی به دنیا آمده و خاص است،
    به صحبت مردمان ده میرسیم؛
    اینجا آبادی بود،
    آقا این رودخانه آب داشت، در حیاط مدرسه ایی تعطیل شده و متروک، روستائیان روشن دل و نیک روان و صدق گو راحت جلوی دوربین قرار میگرفتند و حرفهایشان که در ادیت بُرش میخورد این سندهای مستند ناصری راد را میساخت ؛
    هیچ مسولی حق آبه کربال رو نداد!
    ما انتظار داریم حق ما رو بدهند،
    گاو میشها از بین رفتند،
    صورت دختر نازنینم، سالک زده!
    بزرگترین انجیرستانِ دیم دنیا کنار دریاچه ازبین رفته،
    آقا حقیقت اینه ما ذلیل شدیم
    سه تا سد زدند، سد ملاصدرا ، سد سیوند و سد درودزن، آب بندها که جای خود
    کودک نازنینی هم گفت: آب داشته ..آب خشک شده.
    دوربینِ مولف ساده میگرفت، اما به سادگی نمیگذشت، ساده بودن و همدلیِ تیم مستندساز، مردمِ محلی را در موضع برابر قرار میداد که در این حال، راحت بگویند ، اعتماد کنند.
    حتی وقتی گوشی تلفن شخصی زنگ میخورد کارگردان میگفت جوابش رو بده اشکال نداره …
    آموزش در آن مکان رخ بربسته، آگاهی ثمرِ چیست؟ نتیجه اش چیست؟ لحظاتی از بازی کودکان در مدرسه متروکه …لحظاتی از پیرمردی خشکیده قامت که کنار دیوار نشسته و نگاهش در برهوت است …
    گاهی خانم عکاس با صدای شاتر کار ثبت در ضبط میکرد و لحظاتی را به تمهید کارگردانی میگرفت که موکد سازی بود برای همان روحیه شاعرانه که به موازات مستند، کم رنگ، اما همراه بود، مثل انتخاب موسیقی که همه در موتیو فریدون فروغی انتخاب و گزینش شده بود، به همراه آهنگسازی کار با ویولن سل و پیانو که توسط خانم آتنااشتیاقی هنرمند موسیقی شناس
    که با گروه کیهان کلهر سالیان درازی همکاری داشته و اجرای بی نظیرش در آلبوم شهرخاموش از گوشمان بیرون نخواهد رفت، درک خوبی از فضای مستند را در ملودی، ارائه میکرد.
    خروجی این انتخابها چه در صوت چه در تصویر تعادل داشت چیزی بیرون نمیزد و گاهی ضدنور و گلدن تایم تصویر برداری شرحی پررنگ تر شرحی با کنتراست تیرگی بیشتر تقدیم میکرد که با موضوع تقارن داشت،
    کربالی ها میگفتند برایمان چاره سازی کنید،
    آقا سازمان آب استان برای خروجی رودخانه کُر عدالت را در نظر بگیرد.
    آقا چرا ما در صد کیلومتری سد درود زن باشیم اما آب شرب هم نداشته باشیم؟ آب کشاورزی که پیشکشتان باد!
    از مافیای صنایع میگویند، چرا منطقه ی خشک باید صنایع آب بَر احداث گردد؟ با کدام تخصص؟ با کدامین جواز؟
    چرا آب ها همه در بلندی های کامفیروز و ما قبل از کامفیروز خرج شود؟ حق ما کجاست؟
    مرد دیگری فریاد در میدهد که اشتغال ما از بین رفته چون تامین آب شیرین نداریم!
    آقا شوری آب مریضی میآورد …معده درد سنگ کلیه ..دردهای چشمی ..
    کسی به داد ما نمیرسه..
    بعد از بسیاری از گلایه ها که واقعیت زندگی مردمان روستا بود صحنه ایی را ناصری راد رقم زد که شایان توجه بود کمی مرا یاد ترانه از پینک فلوید بنام High hopes میانداخت ، کتایون با پارچه ایی بلند و آبی رنگ در باد حرکت میکرد چیزی شبیه به یک رودخانه شده بود با تراشه هایی از همان پارچه آبی …

    در ادامه پیرمردی گاو دار گوژ پشت که خودِ گوژ پشت بودن  و گاوها در نشانه شناسی باستانی ما نمود داره، مقابل دوربین ظاهر شده و از تلفات گاوها بدلیل شوری آب سخن میراند…گویی مولف به اسطوره ی گاو و شکل آن در حجاری ها و اهمیت پرورش دام از دیرباز، نقبی زده باشد.

    این پلان ها در کربال که تمام شد مادرِ چاره گر مستند برای پیگیری به شیراز میآید در همان ماشین گروه فیلمبرداری که فریدون فروغی گوش میکنند… ماهی از پاشوره بیرون افتاده شاپرکها دلشون زخمی شده …نکنه تو گله ی بره هامون، هوسِ گرگ بیابون افتاده، کتایون از درد و رنج مردم موطنش آگاه شده، نتیجه ی آگاهی چیست؟ زدن جوانه ی تعهد، تعهد به چه کار آید؟ مطالبه؟ آری مطالبه و اعتراض، کتایون در شهر آدرس اداره آب را میجوید و آنجا میشود، تصویر بیرون اداره اما صدای گفتگو روی تصویر توضیحاتی را ارائه میکند که خلاصه آن این جمله است (سطح زیر کشت کشاورزان بالاست و متعارف نیست، سد باعث خشک شدن نمیشه!)
    کتایون بعد از مجادله با کارگزارانِ اداره آب و بی نتیجه ماندن تلاش هایش به خانه ی کوچک و قلیانِ نقش قاجاری خود و آوازهای سرکوهی پناه میبرد … سپس خانم عکاس نقشش فعال شده به او پیشنهاد میکند از عکس هایی که گرفته صفحه ایی مجازی باز میکند تا مخاطبان همراهش شوند برای گرفتن حق آبه، پول پیرینت آدرس پیچ را جور میکنند و گروه فیلمبرادی تکه کاغذها را برش میزنند و صبای آن کتایون سر چهار راه هنگامه فروختن (آب معدنی) تراکت صفحه خود را هم پخش میکند تا مردم شهر خسته در ترافیک به چاره سازی او بپیوندند حامیان دریاچه بشوند … زنِ خسته بعد از کار روزانه در صحنه ایی جالب توجه به گربه های خیابان خوراک میدهد و دلسوزی میکند و با مهر ابراز علاقه میکند، بعد به صف نانوایی میرود….داستانک او اتمام میابد اما مستند شروع شده به من و شمای مخاطب سریان یافته، موضوع آب و خشکسالی است، موضوع حیاتی است، مستند آبفروش حکم سندی را دارد که با قرار دادن آن تحت مراقبت واژه عدالت اعتنای مسولین و همه مردم استان را خواهان است این فیلم مستند ضرورت توجه به موضوع عدالت آب و روستا مطروحه را گوشزد میکند و با زبان هنر بانگ میزند که خشکسالی عینی است، نباید گذاشت عمق بیشتری یابد، چاره باید ساخت باید وقوع تراژیک کم آبی را به وقفه انداخت،نیک میدانیم که کتایون ها هستند و در روزگاران سخت و سرد، هنوز خوش قامت ایستاده اند.
    با سپاس از توجه شما.
    شاگرداهل هنر
    داریوش ثمر.
    ۱۸ بهمن ۱۴۰۲.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    یک پاسخ به “یادداشتی بر فیلم مستند “آبفروش””

    1. ناشناس گفت:

      درود بر جناب ناصری راد با این سوژه بشدت دردناک و اندوهگین آبی ،که دیگر نداریمش و بدست بیخردان نامدیر نابود گردید.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *