استاد لطفا خودتان را معرفی کنید
سلام و عرض ادب و با تشکر از خبرگزاری شما، لازم می دانم بیوگرافی کوتاه را با دو بیت از یک شعر بلندم را شروع کنم
من نمی دانم شبیه چیستم
از کدامین کهکشانم کیستم
سالها در شعر هایم زیستم
باورم کن من زمینی نیستم
بنده کمترین خدا، رضا رضی پور در سال ۱۳۳۵ در تبریز در خیابان شمس تبریزی، چهار راه ملل متحد در یک خانه ای نسبتا بزرگ و با حیاطی بزرگتر و باغچه هایی پر از گل های رز و انواع دیگر گل ها و با درختانی چون آلبالو و گیلاس که بهارش پر از شکوفه های دل انگیز و با رقص و آواز زنبورها عسل و در یک خانواده ی مذهبی بدنیا آمدم و کودکستان و کلاس دوم ابتدایی را در دبستان تربیت نزدیک کوچه مان طی کردم و در سن تقریبا ده سالگی به تهران مهاجرت کردیم و در منطقه ی میدان خراسان تهران دبستان و دبیرستان را تمام ، و قبول از انقلاب وارد هوانیروز ارتش در شغل پروازی مشغول شدم.
در انقلاب و و جنگ حضور فعال داشتم که در یکی از ماموریت های داوطلبانه در منطقه (جراحی) بین ماهشهر و بندر خمینی با میگ های عراقی روبرو که مورد حمله و هدف موشک میگ قرار گرفتیم و هلی کوپتر دچار آتش شد.از دوازده نفر دو نفر زنده ماندیم و بقیه همرزمان در مقابل چشم هایمان در اتش شهید شدند و بنده هم حدود نیمی از بدنم سوخت که چندین ماه در بیمارستان بستری و بطور معجزه آسا زنده ماندم و بعداز آن نگاهم به دنیا و زیستن عوض شد.
از سال ۶۰ با هنرمندان ،ادیبان و شاعران بزرگی آشنا و همنشین شدم که زیبا ترین اتفاق های زندگی ام محسوب می شود.
چطور شد به شعر علاقه مند شدید؟
از همان دوران نوجوانی به کتاب خواندن علاقمند بودم تا اینکه با دیوان حضرت استاد شهریار آشنا شدم و در اصفهان آموزش خوشنویسی را شروع کردم تا اینکه سال ۶۳ به تبریز منتقل شدم و در محضر استاد ابراهیم بخت شکوهی تا مرحله ممتاز بهره بردم و همزمان در انجمن سینمای جوان ثبت نام و دوره های مختلف این انجمن از محضر استادان چون زنده یاد ابراهیم … طی کرده و عکاسی را از محضر زنده یاد استاد خانعلی صیامی و استاد آل یاسین بهره بردم و هنوز هم به هنر عکاسی علاقمندم.
بواسطه استاد بخت شکوهی با زنده یاد استاد اصغر فردی آشنا شدم که آنزمان جوانی خوشرو و قدی بلند و با صدای شیوا و ادیب و شاعر آشنا شدم وقتی دید من چقدر به استاد علاقمند هستم مرا به منزل استاد شهریار برد که خاطره انگیزترین لحظه های زندگی ام بود که بعدها دیگر توانستم به خدمت استاد برسم و هر گاهی از شعر های خودم را بنام کسی دیگر برای استاد قرائت می کردم و چند جلسه بعد استاد متوجه شدند که شعر از خود بنده است ولی بروی من نیاوردند.
لازم میدانم ذکر کنم که من در همون زمانی که هنوز به تهران مهاجرت نکرده بودیم در همسایگی ما نقاش و خطاط جوانی بود که بنده اکثرا به منزل شان می رفتم و اولین بار با فضای هنری و با رنگ بوی رنگ هنر و صدای قلم خوشنویسی آشنا شدم که در ضمیر ناخودآگاهم هنر شکل گرفته بود.
ایشان استاد غلامرضا تجویدی از استادان انجمن خوشنویسان تبریز می باشد و جرقه شعر و خوشنویسی و عکاسی در کل هنر در من ایجاد شده بود و زیارت استاد شهریار باعث شد شعر را دنبال کنم و بهتر است از استاد امیر علی آذرطلعت نام ببرم که فنون و علم شعر را در شبگرد های خیابانهای تبریز به من آموخت بنده ایشان اولین استادم که مدیون ایشان هستم، حدود هفت سال در تبریز بودم سال ۷۰ دوباره به تهران انتقال پیدا کردم و از سال ۷۴ در جلسات شعر های مختلف حوزه هنری و انجمن های ادبی و خانه شاعران ایران حضور داشتم و در تهران مسئول کانون ادبی فرهنگسراهای ارسباران ، ملل ، ورزش ، خانه فرهنگ حر ، و صدف به مدت پانزده سال فعالیت داشتم و آنجا بود که هر چه در گذشته شعر به زبان کهن نوشته بودم را از بین بردم و با زبان امروزی غزل الان شعر می نویسم.
تا امروز چهار اثر از بنده بچاپ رسیده، مجموعه شعر کلاسیک ( وقتی که ماه گل می کند)، مجموعه شعر آزاد یا سپید ( سوت همیشه نشانه ی بی خیالی نیست)، ترجمه گزیده شعرهای واقف ( صمد اوغلو غم ها شبیه هم نیستند ) از جمهوری آذربایجان، ترجمه گزیده شعر های دودمان اردم ( کافه خورشید) و ترجمه ی دو مجموعه شعر از شاعران جمهوری آذربایجان و ایران به اتمام رسیده و همینطور ترجمه شعر های هرمان هسه آلمانی با همکاری مشترک دوست عزیزم علیرضا مومنی در حال انجام است.
اولین ها همیشه در خاطره می ماند و خاطره انگیزند. لطفا بفرمائید اولین شعر تان را در چه سنی سرودید؟ و درچه سنی به صورت حرفه ای قدم در دنیای شعر گذاشتید؟
بنظرم می رسد
تک بیتی به زبان ترکی باشد که بعدا به به یک غزل بزبان ترکی تبدیل شد و به استاد امیر علی آذر طلعت اولین معلم من در شعر بود تقدیم کردم
منی بیر بوسه مست ائتمیش ندن پیمانه دیللندی
خمار ائتمیش منی اول ساقی میخانه دیللندی
از نو جوانی و جوانی متن ادبی و خاطرات می نوشتم ولی بطور جدی از سال ۶۳ و در سال ۷۴ با زبان امروزی خود بصورت جدی تر نوشتم.
شما بیشتر در چه قالب هایی شعر میگویید و چرا؟
بنده با شعر کلاسیک شروع کردم بعداز آشنایی با سبک های شعری بیشتر به سبک عراقی علاقمند شدم و در قلب غزل بیشتر شعر نوشتم و همینطور به شعر گرایش پیدا کرده و شعر آزاد و سپیده را تجربه کردم.
در حال حاضر شاعران زیادی هستند که به شعر نو تمایل دارند ، علت چیست؟
شعر کلاسیک پایه و ریشه شعر نو و حتی شعر آزاد و سپیده است، اگر کسی فنون و علم شعر کلاسیک را آگاه نباشد حتما در در نوشتن شعر سپید با مشکل مواجه خواهد بود. اجازه دهید نظرتان را در مورد شعر تبریز جویا شوم ، آیا در کشور در زمینه شعر جایگاهی را برای شعر تبریز احساس می کنید؟
شعر تبریز بهتر بگوئیم جایگاه شعر تبریز همیشه در در طول تاریخ ادبیات جایگاه بزرگی داشته و در تاریخ ادبیات معاصر باید از حضرت استاد شهریار نام برد که به عبارتی پایه های مکتب شعر تبریز را محکم تر کرد. متاسفانه بنظرم بنده بنا به دلایلی جایگاه شعر ما نسبت به گذشته کمرنگ تر شده و اصفهان و خراسان بیشتر خودنمایی می کند.
ما همیشه از دو زبان ترکی آذربایجانی و فارسی برخوردار بودیم یعنی با دو احساس و دو نگاه و جهان بینی ما نیز غنی تر بوده برای همین شاعران و ادیبان و هنرمندان این قسمت از جغرافیا از بهترین ها بوده اند. اکنون چندین سال است به عللی کمرنگ گشته است و به نظر بنده چند علت را می توانم اینطور ذکر کنم.
عدم آگاهی مسئولین فرهنگی ادبی و هنری که فقط به فکر نگهداری میزشان بوده اند و همیشه با ترس که خطایی از این مسئولان سر نزند و موقعیت شغلی شان بخیر نیفتد بوده اند.
بنگاه ایدئولوژیک مسئولان؛ نگاه سیاسی مسئولان، دو شقه شدن شعر و ادبیات در تبریز و تعصبات بیهوده و افراطی از هر دو جناح، اختلاف سلیقه که منجر به کشیده شدن حسادت بین گروه های مختلف اهالی ادبیات و هنر، امنیتی کردن بیش از حد فضای فرهنگی ادبی و هنری شهر و همینطور دلایلی دیگری هم هست که در این فرصت نمی گنجد.
متاسفانه بنا به دلایلی که عرض کردم شاعران و ادیبان خودشان را از جلسات به سمت کافه نشینی و جلسات ادبی محدود در خانه ها و در نهایت به خانه نشینی کشانده اند.
استاد در پایان این گفت وگوی صمیمی ضمن آرزوی توفیقات روزافزون برای جنابعالی در انجام کارهای ادبی از اینکه با حوصله به سئوالات پاسخ دادید سپاسگزارم آیا فضایی برای فعالیت ادبی و شاعران جوان در تبریز فراهم است؟
بله در سطح شهر به اندازه کافی فضاهای مناسب بر برگزاری جلسات مختلف شعر وجود دارد. به علت دلایلی که بالا اشاره کردم و همینطور شاید کمبود مسائل مالی البته برگزاری جلسات به هزینه زیاد نیازی ندارد. متاسفانه عدم اعتماد مسئولین به اجرا کننده ها می تواند یکی از علت هایی باشد که جلسات و محفل فرهنگی هنری با چنین شرایطی مواجه است
وضعیت انجمنهای ادبی در تبریز چگونه است ؟ چرا دیگر انجمن های ادبی رونق گذشته را ندارند؟
بنده حدود چهار سال پیش به تبریز باز گشتم و با تجربه ۱۵ سال اجرا و مسئول کانون و انجمن داری با ایجاد انجمن ادبی اندیشه تبریز در خانه هنرمندان تبریز که تقریبا بصورت انجیو زیر نظر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز خواستم تجربیات بروز خودم را در شهر خودم با عشق و اشتیاق انجام دهم و حدود نزدیک به سه سال برگزار کردم بدون اینکه هزینه و حق الزحمه ای دریافت کنم که استادان دانشگاه، ادیبان، فرهیختگان و دوستان زیادی بصورت افتخاری علم و اندوخته های ادبی چندین ساله خود را رایگان در جلساتی که بنام سازمان فرهنگی و هنری سازمان قرار دادند و چندین بزرگداشت بسیار زیبنده به مناسبت های گوناگون مثل بزرگداشت استاد شهریار و هفته دفاع مقدس و یادمان سردار شهید قاسم سلیمانی برگزار شد و متاسفانه حراست سازمان مربوطه بدلایل گوناگون کار شکنی کردند تا مجبورا به تعطیلی انجمن ادبی اندیشه تبریز گردید.
به نظر شما ارتباط شعر با مخاطب چه معنایی دارد؟
شاعر زبان گویای فرهنگ ، آیین ، اداب و رسوم ، باورهای دینی وملی مردم اجتماع خویش است.
استاد اگر مطلبی را لازم به ذکر میدانید ، به مخاطبان بفرمایید
پسندیده و شایسته است که در شهر تبریز ادب خیز و هنرپرور مسئولین ادبی و فرهنگی هنری شهر تبریز درایت بخرج دهند و بین اهالی هنر آشتی بوجود بیاورند و در این ایام بسیار سخت اقتصادی و معیشتی مردم و در فضای مریض و آلوده نشاطی به اهالی هنر ایجاد کنند.
سپاسگزارم که این فرصت را در اختیارم گذاشتید سلامتی و شادکامی برای مردم بخصوص هنرمندان شهرم از خداوند مهربانی ها آرزو دارم.
دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | |||||||
سرپرست دیدگاه نیوز در استان آذربایجان شرقی می باشد. وی دارای بیش از ۱۲ سال سابقه فعالیت خبری در موضوعات اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، گردشگری و . . . بوده و در بیش از 7 خبرگزاری کشوری و استانی فعالیت داشته است.
دیدگاهتان را بنویسید