به گزارش خبرروز، تعریف پیرنگ در اصل، از فن شاعری ارسطو مایه میگیرد. ارسطو، پیرنگ را متشکل از سه بخش میداند: آغاز یا امکان که حتماً نباید در پی حادثهٔ دیگری آمده باشد، میان یا احتمال که هم در پی حوادثی آمده و هم با حوادث دیگری دنبال میشود، و پایان یا ضرورت که پیامد طبیعی و منطقی حوادث پیشین است. از نظر ارسطو، پیرنگ ایده آل از چنان همبستگی و استحکامی برخوردار است که اگر حادثهای از آن حذف یا جابهجا شود، وحدت آن به کلّی درهم میریزد.
پیرنگ با عناصری چون «شخصیت» و «کشمکش» پیوستگی و رابطهٔ نزدیکی دارد و ممکن است به واژگونی و کشف منتهی شود.
واژهٔ «پیرنگ» در داستان به معنای روایت حوادث داستان با تأکید بر رابطهٔ علیّت میباشد. واژهٔ پیرنگ توسط جمال میرصادقی برای این معنی از هنر نقّاشی وام گرفته شدهاست؛ همانند طرحی که نقّاشان بر روی کاغذ میکشند و بعد آن را کامل میکنند یا پی ساختمان که معماران میریزند و از روی آن ساختمان بنا میکنند. رابرت مک کی، پیرنگ ها را در فیلمنامه های فیلم ها را از نظر روایی به پنج دسته ی شاهپیرنگ، خرده پیرنگ، ضد پیرنگ، بدون پیرنگِ خرده پیرنگ و بدون پیرنگِ ضد پیرنگ، تقسیم بندی کرده است.
اما تفاوت پیرنگ و خلاصه داستان در چیست؟ توجه به این نکته که طرح و توطئه به تعبیر فتاح محمد در کتاب هنر سینما یا همان پیرنگ و خلاصه داستان با هم فرق دارند، ضروری است. در خلاصه داستان هدف نقل موجز و اجمالیِ داستان است در حالی که طرح و توطئه(پی رنگ)، روایت نقشه (اسکلت) داستان با تأکید بر علیت داستان شکل گسترده طرحی است که نویسنده پیش از آفرینش داستان آن را ذهنی یا مکتوب طراحی کردهاست. نسبت طرح و داستان در ادبیات (داستانی) با مفهوم طرح اولیه و نقاشی کامل شده در هنر نقاشی کم شباهت نیست.
منتقدین اغلب پیرنگ یا طرح را «نقل وقایع داستان بر اساس علیت» تعریف میکنند. پیرنگ را نقشه داستان نیز تعریف کردهاند. ادوارد مورگان فورستر مثال میزند که «سلطان درگذشت و سپس ملکه مرد» داستان است زیرا فقط ترتیب منطقی حوادث بر حَسَبِ توالی زمانی رعایت شدهاست. اما «سلطان درگذشت و پس از چندی ملکه از اندوه بسیار درگذشت» پیرنگ است زیرا در این بیان، بر علیّت و چرایی مرگ ملکه نیز تأکید شدهاست. آنچه مولانا در حکایت شاه و کنیز میگوید: «گفت معشوقم تو بودستی نه آن | لیک کار از کار خیزد در جهان» ناظر به همین رابطهٔ علت و معلولی است.
چگونه میتوان پیرنگ فیلمنامه را
رو طراحی کنیم؟!
طراحی پیرنگ کار پیچیدهای نیست. کافیست ۷ عنصر ساختاری پیرنگ رو تعیین و این عناصر را رو بسط و گسترش داد تا پیرنگ فیلمنامه ساخته شود .
عنصر اول: شخصیت اصلی
شخصیت اصلی کسیه که خواستهها، کنشها و سرنوشتش تو دنبال کردن هدف، بیننده رو درگیر روایت داستان میکنه.
عنصر دوم: حادثه محرک
حادثه محرک یه اتفاق ویژهست که زندگی شخصیت اصلی رو از تعادل خارج میکنه و شخصیت اصلی رو مجبور به کنشی میکنه که تعادل از بین رفته رو مجددا به زندگیش برگردونه.
عنصر سوم: هدف
هدف شخصیت اصلی وقتی شکل میگیره که زندگیش با حادثه محرک از تعادل خارج میشه. کشمکش شخصیت برای دستیابی به اون هدف، اساس کشمکش مرکزی پیرنگ رو شکل میده.
عنصر چهارم: مانع
شخصیتی که بهخاطر داشتن هدفی، برای رسیدن به چیزی تلاش میکنه، با موانع روبرو میشه. این موانع باید راه رسیدن شخصیت به هدفش رو سخت و ناهموار کنن.
عنصر پنجم: بحران
شخصیت برای رسیدن به هدفش، باید در لحظات مختلف تصمیمگیری کنه. اون در نهایت و در پایان داستان، باید تصمیم نهایی رو بگیره که از تمام تصمیمات قبلی مهمتر و دشوارتره. اینجا جاییه که تعهد شخصیت اصلی به هدفش آزموده میشه و بحران اصلی شکل میگیره.
عنصر ششم: نقطه اوج
نقطه اوج، بزرگترین کشمکش شخصیت اصلی تو منحنی کنش داستانی در راستای دگرگونی سرنوشتش و رسیدن به تعادل جدیده. اینجا معمولا آخرین و سختترین رویارویی شخصیت اصلی با نیروهای مخالفیه که مانع رسیدن اون به هدفش میشدن.
عنصر هفتم: گرهگشایی
گرهگشایی بعد از نقطه اوج اتفاق میافته و تا پایان داستان ادامه داره و تو این مرحله، تمام گرههای پیرنگ باز میشه. حالا شخصیت به تعادل جدیدی رسیده که یا حاصل رسیدنش به هدفیه که داشته، یا نرسیدن به هدف.
دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | |||||||
خبرنگار دیدگاه نیوز در شهر شیراز می باشد. وی مستندساز، تدوینگر و عکاس شیرازی است که فعالیت خود را از سال ۸۸ با انجمن سینما جوانان شروع کرده و ساخت مستندهای “دروازه حقیقت”، “من میخوام معتاد بشم”، “طاووس ها پرواز را نمیفهند”، “سوداگرانِ بی سودا”، “وداع”، “آبفروش” و “کتایون” را در کارنامه دارد، وی در حوزه های اجتماعی، فرهنگی، هنری و سینمایی قلم میزند .
بسیار عالی