وقتی از پشت تلفن با راهنمایی کردنم باعث نجات یک هم وطن شدم ، برایم در دنیا از هرچیزی شیرین تر بود از خوشحالی زیاد گریه کردم

به گزارش دیدگاه نیوز، گفتگو صمیمانه با زوج اورژانسی در یک روز زیبای پاییزی

لطفا خودتان معرفی بفرمائید ؟

سید حسن ترابی هستم با ۱۳ سال سابقه، دراورژانس مرندو در مرکز فوریتهای پزشکی شهرستان مرند با همسرم آشنا شدیم و بنده حکیمه نجفی هستم با ۱۶سال سابقه کار و ثمره ازدواجمون ثنا خانم است.

لطف می کنید خلاصه ای از تجارب شغلی را برایمان بفرمائید؟

(خانم نجفی):بعد از انتخاب رشته پرستاری و تحصیل در آن رشته در بخش های ای سی یو سی سی یو اورژانس و عفونی و تروما در بیمارستان کار کرده و بعداز ازمون استخدامی وارد ۱۱۵ شدم

(آقای ترابی): بعد از اتمام دوره کاردانی فوریتهای پزشکی در دانشگاه و گذراندن خدمت سربازی در مرکز اورژانس استان البرز و تهران شروع به کار نمودم و پس ازآن به مرکز فوریتهای پزشکی مرند منتقل شدم

یک موردخاطره خوش طول دوران خدمت تان در اورژانس را بیان کنید ؟

خانم نجفی:خاطرات خوش زیادی دارم. وقتی در واحد دیسپچ اورژانس بتوانی پشت تلفن تا رسیدن آمبولانس زندگی یک نفر را با راهنمایی نجات بدهی از هر چیزی شیرین تر است. مثلا یک مورد آن کودک یک ساله ای که آسپیره کرده بود پشت تلفن به پدرش مانور هایملیخ را آموزش دادم وقتی که پدر کودک با من همکاری کرد و صدای گریه کودک را شنیدم از خوشحالی پشت گوشی گریه کردم

آقای ترابی: شیرین ترین خاطره ام در زمان کار عصر آخرین چهار شنبه سال در مخل استقرار خود در مرکز شهر بودیم که ماموریت کاهش هوشیاری مردی میان سال در شهرستان بود که بلافاصله به محل اعزام و ۵ دقیقه بعد به محل رسیدیم و متوجه ایست قلبی بیمار آقا در منزل شخصیشان شدیم. عملیات احیا شروع و بعد از ۴۰ دقیقه احیا تصمیم به انتقال به بیمارستان گرفتیم که روی تخت بیمارستان بیمار با یک شوک ریتم قلبی اش برگشت و چمد روز بعد از بیمارستان مرخص شد..

از خاطرات تلخ در ایام کاری تان را برایمان بگوید و کمی توضیح دهید؟

( آقای ترابی): شغل فوریتهای پزشکی همراه با خاطرات تلخ و شیرین زیادی است ولی یک مورد آن که به نظرم تلخ ترین خاطره است. در زمان افطار در ماه مبارک رمضان بود که به ماموریت کاهش هوشیاری خانم جوانی اعزام شدیم که به بلافاصله به محل اعزام و چهار دقیقه بعد به محل رسیدیم به محض رسیدن همکارم جامبک و دستگاه شوک را بالای سر بیمار بردیم متاسقانه خانم جوانی جلوی قرزندان و همسرش دچار ایست قلبی شده بود که با احیا توانسیم دوبار ریتم قلبی بیمار را برگرانیم ولی دوباره متاسقانه دچار ایست قلبی شد. و به احیا جواب نداد.

خانم نجفی: خاطرات تلخ زیادی دارم تصادفاتی که منجر به فوت می شوند یا صدای مصدومی که در ماشین گیر کرده و پشت خط صدای درخواست کمک او را میشنوی و نمی توانی همان لحظه به او کمکی رسانی کنی، خیلی دردناک است
بهترین اتفاق زندگی تان؟

( مشترکا): ازدواج با هم و تولد دخترمان ثناست
خانم نجفی از خصوصیات بارز آقا سید: آقای ترابی مردی هستند آرم ، کم حرف، متین و مهربان و خیلی به حلال و حرام در زندگی اعتقاد راسخ دارند.
آقا سید ازخصوصیات بارز خانم نجفی: خانمی خوش اخلاق ، کاربلد وروابط عمومی بالا که در حل مشکلات توانایی تفکر انتزاعی خوبی دارند.

نمره به زندگی زوج اورژانسی مرند : اگر بخواهیم از ۲۰ به زندگی نمره بدهیم بعلت فشار کاری و استرس شغلی به زندگی نمره ۱۸ می دهیم.

شغل اورژانس و فوریت را تعریف کنید : شغل اورژانس یک نوع عشق و علاقه به نجات جان بیماران در شزایط سخت است که بدون علاقه قلبی بسیار خسته کننده و با علاقه بسیار با حلاوت و شیرینی همراه است.

تعریف شغل دیسپچ : همیشه به گوش با اطلاعات به روز و صبور و راهنمای مردم در مواقع رخداد حوادث و سختی ها و بیماری

با شرایط سخت اورژانس چگونه کنار می آیید : چون با علاقه وارد این کار و حرفه شده ایم سعی می کنیم با تمرین کنترل هیجان و کمی هم با چاشنی کاهش برخی از انتظارات زندگی .تا کنون موفق به انجام وظیفه در این شغل مقدس شده ایم

و کلام آخر؟

از مردم عزیز میخواهیم که واقعا در مواقع اورژانسی با حفظ خونسردی با دادن ادرس درست به ۱۱۵در رسیدن به موقع به محل حادثه کمک کنید.و خواهشا خواهشا به کودکان خود یاد بدهید که به ۱۱۵ جهت مزاحمت و تفریح زنگ نزنند تا خط۱۱۵ اشغال نشود و مصدومی و بیماری پشت خط انتظار جان خود را از دست ندهد.

دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید