به گزارش خبرروز، رضا گشتاسب در یادداشتی پیرامون نمایش اسب قاتلین، آورده است: متن نمایش «اسب قاتلین» با نگاهی به نمایشهایی چون مکبث و… نگاشته شده است. موضوع این اثر حول محور شورش کارگران و رعایا علیه ارباب است؛ اربابی که همگان باور دارند آدم خوبی است و ازاینرو نامش را «ارباب خوب» گذاشتهاند. کارگر مخصوص ارباب با همدستی و همراهی زنش و کشیش و مباشر ارباب و البته ایجاد ترس از دشمنان و راهزنانی که به روستاها حمله میکنند، ارباب و همسرش را میکشند (شاید به همین دلیل میگویند که همیشه حق با اکثریت نیست)؛ کارگر مخصوص و همدستانش که حالا در شورش پیروز شدهاند، او را به جای ارباب مینشانند طرفه آنکه زن کارگر نیز در این حکومت همفکر و همدست و معاون اوست! زمانی که دختر ارباب از سفر بازمیگردد شورشیها او را نیز میکشند. کارگر که حالا ارباب شده است برخلاف «ارباب خوب قبلی و همسر مهربانش» فردی مستبد، دیکتاتور، تمامیتخواه و ظالم و آدمکش است و هر کس را که با او مخالفت کند و سر راهش قرار بگیرد، میکشد. در نهایت کار به جایی میرسد که ارباب تازه میبیند اکثر اطرافیانش را کشته است؛ چیزی شبیه به کالیگولا و مکبث و… او تشنه قدرت است و ثروت و در آخر خودش نیز به دست همان رعایا کشته میشود.
کارگردانی «سیدمحمدهادی هاشم زاده» در فضایی اکسپرسیونیستی و با رگههایی از تئاتر شقاوت و وحشت، فضایی دهشتناک را در برابر رویمان میگستراند. بازیها و کارگردانی و دیگر عناصر تشکیلدهنده نمایش نیز در همین راستا شکل گرفته و بازیگران بازیهای سختی را به انجام رساندهاند، بهویژه بازیگر نقش اسب و البته بازیگران نقش کارگر و همسرش و مباشر و…
بازیگر نقش اسب بهخوبی توانسته از عهده نقش و به صحنه کشیدن کاراکتر اسب برآید. نقشی سخت و در مواقعی نفسگیر با آن گریم و طراحی لباسی که حرکت را سخت میکند؛ اما او بسیار انرژیک و با حس و حرکاتی درست این نقش را به صحنه کشیده است بهگونهای که مخاطب آن را باور میکند.
اسب در فرهنگهای مختلف هم نیروی شمسی و هم نیروی قمری است. درواقع هم نماد زندگی است و هم مرگ، نماد عقل، خردگرایی، پویایی، نجابت، نور، باروری، گذر سریع زندگی و از سویی نماد ذات حیوانی و غریزی و نیروهای جادویی نیز به شمار میآید. اسب سیاه منادی مرگ و گذر از این جهان به جهانی دیگر است، از سویی نشانه شهوت و جنون قدرت نیز محسوب میشود. در نمایش اسب همان جنون قدرت و شهوت تمامیتخواهی و آرزوها و خواستهها و زیادهطلبیهای انسان است که هرگز مهار نمیشود و نمیتوان آن را مسخر خویش ساخت.
اسب همان قدرتی است که هر بار کسی بر گرده او مینشیند، در نهایت بر زمین میخورد چون نوبت نفر بعدی است و این چرخه همچنان ادامه دارد؛ زیرا این اسب هرگز رام کسی نمیشود.
شاید بتوانی چند صباحی لگامش را در دست بگیری، پس آنگاه میگریزد و تو را به دنبال خویش به هر سو میکشاند تا این قدرتطلبی و تمامیتخواهی و آرزوهای طول دراز و حرص، آز و… در نهایت تو را از پای درآورد و باعث هلاک شود؛ هر چقدر هم با ارباب کلیسا محشور باشی باز درنهایت لگام اسب قدرت و ثروت و تمامیتخواهی و دنیاطلبی از دستانت رها شده و حیوان تو را به زمین میکوبد و سپس به سراغ فرد دیگری میرود که پر از شهوت و جنون قدرت و دیکتاتوری و طمع است و برده نفس خویش. شاید به همین دلایل نام نمایش «اسب قاتلین» است که البته در بطن خود ایهام نیز دارد.
باید گفت بازیها روان و برابر با سبک کار صورت پذیرفته است. طراحی لباس و گریم نیز در راستای خواست متن و کاراکتر شخصیتهاست. میزانها و حرکات نیز همینگونهاند.
شاید اگر صحنههایی که کمی طولانی است یا تکرارهایی که در درازنای کار در صحنههای مختلف صورت میپذیرد موجزتر شوند نمایش به زمان و ریتم مطلوبتری نیز دست پیدا خواهد کرد.
دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | |||||||
خبرنگار دیدگاه نیوز در شهر شیراز می باشد. وی مستندساز، تدوینگر و عکاس شیرازی است که فعالیت خود را از سال ۸۸ با انجمن سینما جوانان شروع کرده و ساخت مستندهای “دروازه حقیقت”، “من میخوام معتاد بشم”، “طاووس ها پرواز را نمیفهند”، “سوداگرانِ بی سودا”، “وداع”، “آبفروش” و “کتایون” را در کارنامه دارد، وی در حوزه های اجتماعی، فرهنگی، هنری و سینمایی قلم میزند .
جالبه یعنی نویسنده کار خودش از کاری که بر اساس متنش اجرا شده تعریف و تمجید کرده به عنوان نقد ؟
متاسفانه این نمایش را دیدم همانند سایر اثار این کارگردان اش شله قلمکاری بود از فریاد های بی مورد ، روایت مخدوش ، بازی بد بازیگران و عدم درک کارگردان که منجر به اثری سرسام اور از سر و صدا و سیرک شده بود