×
آخرین اخبار

داعش و طالبان؛ تقابل خلافت و امارت در افغانستان

  • کد نوشته: 19764
  • ۱۳۹۸-۱۱-۰۶
  • 594 بازدید
  • فعالیت‌های رسانه‌ای تشکیلات تروریستی داعش، که با چراغ سبز کشورهای غربی در شبکه‌های اجتماعی و ارتباطی صورت گرفت، باعث شد این گروه، در جذب مخاطب نسبت به طالبان رقیب تروریستی خود در سطح بین الملل موفق تر عمل کند
    داعش و طالبان؛ تقابل خلافت و امارت در افغانستان

    دیدگاه نیوز / داعش در افغانستان برای نخستین بار در استان ننگرهار سال ۱۳۹۴ ظهور کرد و آن را مرکز دولت خود خوانده خلافت «خراسان» نامید و فعالیت‌های خود رابه بخش‌های دیگر افغانستان گسترش داد. طی چهار سال گذشته این گروه حملات خونینی را در افغانستان انجام داده است. ولایت ننگرهار در شرق افغانستان هم‌مرز پاکستان و از مراکز اصلی داعش در این کشور به حساب می‌آید. گروه طالبان نیز در این ولایت فعال است.

    گروه شبه نظامی طالبان از زمان پیدایش در سال ۱۹۹۴ تاکنون از طرف‌های درگیر جنگ داخلی افغانستان بوده‌است و پس از تصرف افغانستان، از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ با نام امارت اسلامی افغانستان بر این کشور حکومت کرد. با نفوذ داعش در افغانستان، از آن جا که طالبان با برخی عقاید و اقدامات داعش از جمله «جهاد نکاح» مخالف بودند، به مقابله با آن‌ها پرداختند. درگیری‌های پراکنده بین طالبان و داعش، حیات سیاسی افغانستان و منطقه را با تهدید مواجه کرده است.

    این موضوع بهانه‌ای شد تا دیدگاه نیوز با «کامیار صداقت ثمرحسینی» عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درمورد دیدگاه‌های داعش و طالبان به گفت و گو بپردازد.

    تفاوت اندیشه‌ای داعش و طالبان

    صداقت ثمر حسینی در ابتدای این مصاحبه بیان داشت: بررسی سازمان‌های تروریستیِ (سلفی – وهابی)، هم از حیث پروژه و هم از حیثِ پروسه یا همان فرایند شکل‌گیری‌شان جالب‌توجه است. مراد از پروسه، فرایندی است که در درون جماعت‌ها و گروه‌های تروریستی سلفی – وهابی طی می‌شود؛ همچنان که یک نوآموز وهابی مراحلی را طی می‌کند تا سرانجام به یک نیروی انتحاری تبدیل شود. این امر در هر منطقه‌ای صورت خاص خود را دارد. جماعت تکفیر و هجرت مصر در سال ۱۹۶۷ م، شبکه حقانی در ۱۹۷۰ م، سپاه صحابه در ۱۹۸۵ م، القاعده در ۱۹۹۸ م، طالبان در ۱۹۹۴ م، دانش در ۲۰۰۲ م یا بوکو حرام در ۲۰۰۲ م هر یک برحسب شرایط خاصشان، تجلی این فرایند بوده‌اند و یکی از دیگری جدا نیست و دائماً یادآور این حقیقت‌اند که مدارس و دانشگاه‌های سلفی – وهابی سرانجام به کجا ختم می‌شوند.

    درعین‌حال، در پس همه جریانات سلفی – وهابی فوق، پروژه‌های استعماری رژیم صهیونیستی و ایالات‌متحده آمریکا دیده می‌شود، یعنی نقشه‌ها و طرح‌هایی که بر جریاناتِ افراطی سوار می‌شوند، به آن جهت می‌دهند و از آن بهره‌برداری می‌کنند. در اینکه خاستگاه جهادی داعش ابتدا در القاعده یعنی متحد طالبان بوده است، تردیدی نیست؛ القاعده نگرشی بین‌المللی به جذب نیرو داشت ولی طالبان بر نگرشی قومی و قبیله‌ای تأکید دارد؛ اما به موازاتی که از قدرت سرزمینی القاعده و طالبان کاسته شد، داعش با اشغال مشکوک پی‌درپی شهرهای بزرگ عراق و سوریه قدرت می‌یافت.

    اعلام خلافت توسط سازمان تروریستی داعش در موصل، نقطه گسستی بر جریان‌های تکفیری معاصر و ایجاد مرزبندی شفافی میان خلافت خود خوانده با سایر سازمان‌های تروریستی بود. داعش تأکید داشت که خلافت ابوبکر البغدادی خلافتی شرعی است و تخطی از بیعت به‌منزله خروج بر اسلام است. از دید داعش خراسان بزرگ که شامل پاکستان و حتی بخش‌هایی از هند تا قسمت‌هایی از ایران و آسیای میانه می‌شد، بخشی از سرزمین‌های خلافت بودند و عدم بیعت با خلافتِ نوظهور به معنای خروج بر خلافت و مستندی قوی برای تکفیر اعلام شد. از همین رو، نام القاعده و طالبان پس از اعلام خلافت، در فهرست رسمی مرتدین و کفّار مطبوعات خلافت تروریست‌های داعش مانند هفته‌نامه النبأ قرار گرفت. درحالی‌که همچنان از برخی پیروان کشته‌شده القاعده یا طالبان در دوران پیش از خلافت، تجلیل می‌شد.

    داعش در جذب نیرو در عرصه بین‌المللی موفق‌تر عمل کرده است

    عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به فعالیت های داعش در سطح گسترده‌ در مقایسه با طالبان اظهار داشت: دلایل مختلفی قابل‌ذکر است. اوّل آنکه عقیده داعش بازگشت به وهابیت حقیقی یعنی دوره اول دولت سعودی است. این امر برای بسیاری از وهابیان پرجاذبه است. دوّم آنکه سازمان تروریستی داعش کوشید تا در چارچوب خلافت، نمایی چندملیتی از نیروهای خود به نمایش گذارد و در راه انداختن نمایشی رسانه‌ای از فرماندهان چندملیتی خود موفق عمل کرد. سوّم آنکه کم و کیف فعالیت‌های رسانه‌ای داعش، که بی‌تردید با چراغ سبز کشورهای غربی، در انواع شبکه‌های اجتماعی و ارتباطی دول مذکور صورت گرفت، در سطح به‌مراتب بالاتری از رقبای تروریست خود قرار داشت که در جذبِ مخاطبانش (گروه هدف) مؤثر بود. کافی است نشریاتی مانند دابق و یا النبأ را با مجلات طالبان و یا القاعده مقایسه شود. چهارم آنکه الحاق نیرو به داعش به‌صورتِ غیرمعمولی، آزادانه از طریق مرزهای کشورهای همسایه عراق و سوریه انجام شد. این حجم وسیع از انتقال جنگجویان وهابی تکفیری از کشورهای مختلف به عراق و سوریه، بدون اطلاع و حمایت سرویس‌های امنیتی غربی نمی‌توانست اتفاق افتد.

    اصلی‌ترین وجه اشتراک طالبان و داعش

    صداقت ثمر حسینی در مورد دیدگاه‌های طالبان و داعش بیان داشت: هر دو گروه در مبانی کلی تکفیر علیه حکومت‌ها کم‌وبیش مشترک هستند و منابعی مانند کتاب «الفریضه الغائبه» از جماعت تکفیر و هجرت مصر در میان ایشان کم‌وبیش موردتوجه است. در مجموع این دو جریان تروریستی در اصلِ منابع وهابیت خصوصاً کتاب‌های «محمد بن عبدالوهاب» و پیش از آن، کتاب‌های «ابن تیمیه» (دوره میانی سلفیه) اشتراک عقیده دارند. با این‌ حال قرائت داعش از وهابیت، بازگشت به دوره اول وهابیت بر اساس آموزه‌های مندرج در منابع شیوخ وهابیان نجدی در دوره دوم دولت سعودی است. داعشی‌ها از حیث میدانی نیز التزام عملی بیشتری به اجرای عقیده وهابیت نسبت به سایر جریان‌های وهابی دارند که مستلزم کاربرد خشونت محض است.بر اساس راهبردِ داعش که توسط زرقاوی اعلام شد، دشمن نزدیک یعنی آنان که باید ابتدا از میان برداشته شوند، شیعیان هستند. طالبان و یا القاعده چنین نگرشی به دشمن نزدیک ندارند. لذا امکان گفتگو با سازمان تروریستی داعش، از اساس منتفی است. خصوصاً آنکه دامنه این نگرش بسیار عمیق‌تر از برخورد مقطعی و گذراست. تروریستِ جنایتکارِ معروف بنام «عمر البغدادی» که در منابع داعش از او به لقبِ امیرالمؤمنین تعبیر می‌شود، به‌صراحت گفته بود که آنچه در عراق در حال جریان استف یک دانشگاه بزرگ برای تربیت نیروهای جهادی (تروریست‌های تکفیری) است.

    ظهور داعش در افغانستان عمدتاً در میان پشتون‌ها است، البته در میان تاجیکان افغانستان نیز پیروانی دارد. در نشریات داعش گزارش‌های متعددی از تسلیم قوای طالبان و اعلامِ توبه ایشان و بیعتشان با خلافت داعش و نیز گزارش‌های مختلف جنگی داعش در عرصه سرزمینی افغانستان و پاکستان (خصوصاً عملیات متعدد علیه برگزاری انتخابات در آن کشورها) منتشرشده است.داعش در جذب نیروهای مستعد از طالبان و وهابیانِ پاکستانی به‌گونه‌ای عمل کرده است که امروزه به مثابه رقیب قدرتمند آن گروه‌ها شناخته شود.بقایای این گروه تروریستی در منطقه می تواند تهدیدی علیه امنیت کشورهای همسایه افغانستان باشد که ایجاب می کند در سیاست خارجی کشورمان به این موضوع توجه لازم را داشت.

    نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ نظرات خود را در پایین همین صفحه با ما در میان بگذارید.

    دیدگاه نیوز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *